نمایش جزئیات
مناجات و توسل به امام زمان روحی له الفدا وحضرت سیدالشهدا علیه السلام اجرا شده به نفس حجت الاسلام انصاریان
زِ دو دیده خون فشانم ز غمت شب جدایی
چه کنم که هست اینها گلِ باغِ آشنایی
همه شب نهادهام سر چو سَگان بر آسِتانت
که رقیب در نیاید به بهانه ی گدایی
درِ گُل سِتانِ چِشمت زِ چه رو همیشه باز است
به امید آن که شاید تو به چشم من درآیی
به کدام مذهب هستی؟به کدام ملت هستی؟
که کُشند عاشقی را که تو عاشقم چرایی؟
به طواف کعبه رفتم، به حرم رَهم ندادند
که تو در برون چه کردی که درون خانه آیی
در دِیر میزدم من که شنیدم این ندا را
که درآ درآ عراقی که تو خاص از آن مایی
*ابا عبدالله گرسنه بود،تشنه بود،هفتاد و یک داغ دیده بود.امام زین العابدین(ع) می فرماید:آقا امام حسین(ع) که نفس میکشید از بدنش خون میزد بیرون.باخستگی شدید روی زین اسب،نیزه اش رو توی زمین فرو کرد، تکیه داد به نیزه برای رفع خستگی....شیخ مفید از مراجع کمنظیر وفقهای شیعه بود که به زمان امام حسن عسکری(ع) نزدیک بوده ، در کتاب ارشاد نوشته: امام حسین(ع) همینطور که به نیزه تکیه داده بود،با تیر پیشانیش رو هدف گرفتن، پیشانی شکافته شد و خون بیرون زد،با دست نشد،با پَر عمامه نشد، مجبور شد کمربندشو باز کرد،پیراهن عربی اش را بالا زد که جلوی اومدن خون رو بگیره،سینه مبارکش روبه روی لشکر قرار گرفت،با تیر سه شعبه بهش حمله کردن،تیر انقدر با قدرت آمد سینه را شکافت پشت امام را نیز شکافت،میخواست تیر رو از جلوی بدن دربیاره دید درنمیاد،روی زین خم شد با چه زحمتی دستش رو برد پشت سر،تیر رودرآورد.ذوالجناح متوجه شد که الان امام از اسب میفته ،سریع اومد توی گودال و دوتا دستای خودش رو جلو کشید و دوتا پاش رو عقب کشید،یه مقدار خودش رو خم کرد و فاصله ی ابی عبدالله رو با زمین کم کرد، آقا پاش رو از رکاب بیرون کشید و اومد روی زمین ......*
بلندمرتبه شاهی ز صدرِ زین افتاد
اگر غلط نکنم عرش بر زمین افتاد
هوا ز بادِ مخالف چو تیرگون گردید
عزیز فاطمه از اسب سرنگون گردید