نمایش جزئیات
روضه وتوسل به حضرت معصومه سلام الله علیها اجرا شده به نفس حاج مهدی رسولی
آیه ی انتظار معصومه
عزت پایدار معصومه
مایه ی افتخار معصومه
همه جا سفره دار معصومه
دختر و خواهر امامت بود
خانه اش معدن کرامت بود
چه قَدَر حامیِ ولایت بود
از پدر یادگار معصومه
در دلش عکس ماه افتاده
از مدینه به راه افتاده
در پیِ سر پناه افتاده
دل بُرید از دیار، معصومه
*رسول خدا صلوات الله علیه به دخترش فرمود:"فداها ابوها " این جمله رو به یه دختر دیگه ای هم پدرش گفته ..علمایی از قم بلند شدن اومدن سؤالی از محضر موسی ابن جعفر سلام الله علیه داشتن. دق الباب کردن. دم در خادمی اومد گفت بفرمایید. گفتند آمدیم سؤالی داریم از محضر پسر پیغمبر. فرمودن آقا نیستن ،سفرند. مأیوس میخواستند برگردند یهو دیدند خادم صدا میزنه ..آقا صبر کنید. بی بی فرمودن :اگه سؤالی دارید من میتونم جوابش رو بدم. دختر موسی ابن جعفر فاطمه میگه من جوابو میدم سؤالاتتون رو بدید. سؤالها رو تحویل دادن بعد مدتی کم جواب رو از پشت پرده گرفتند. راه افتادند اومدن تو مسیر ناخودآگاه وجود نارنین موسی ابن جعفر رو ملاقات کردند و شرح ما وَقع دادند. آقا فرمودن:دخترم جوابتون رو داده؟ گفتند بله آقا جان. فرمودن نامه رو بدید ببینم . تا نگاه کردن به جواب سؤالها فرمودن:" فداها ابوها" خدا رو شاهد میگیرم همین جواب رو از منِ موسی ابن جعفر میشنیدید...*
نیمه شب ناقه را سوار شد و
مثل زینب چه با وقار شد و
به بلا هم کمی دچار شد و
غربتِ بی شمار، معصومه
روضه می خواند با خودش هرشب
این چنین بود روضه اش هرشب
السلام علیکَ یا زینب
عاشق بی قرار معصومه
غربتش داشت بیشتر می شد
لشکر کفر حمله ور می شد
و به زینب شبیه تر می شد
زینب روزگار معصومه
حاجتش دیدن امامش بود
یارضا یارضا کلامش بود
خنده این روزها حرامش بود
خواهر غمگسار معصومه
حیف حاجت روا نشد خانوم
دردهایش دوا نشد خانوم
از روی خاک پا نشد خانوم
به رضا جان نثار، معصومه
بین بستر دلش قرار نداشت
غیر اوضاع سوگوار نداشت
غیر یک نامه یادگار نداشت
هست ابر بهار معصومه
حال که من نیامدم، تو بیا
نصفی از راه آمدمتو بیا
من زمینگیرتر شدم، تو بیا
قلب او گشته زار معصومه
گرچه در غربتی رضاجانم!
من هم از راه دور گریانم!
پس به فکر غریب عطشانم
روضه ی آشکار معصومه