نمایش جزئیات
تلِّ زینبیه
بمیرم برای آن لحظه ای که زینب آمد بالای بلندی ، دید یک عده دارند با شمشیر حسینش را می زنند
یک عده دارند با نیزه می زنند ، کماندار با تیر می زند ، آنهایی که حربه ای ندارند دامن هایشان را پر از سنگ کردند بر عزیز فاطمه می زنند .زینب دستهایش را روی سر گذاشت صدا زد : وامحمدا ، واعلیا، وااُماه ، واحسینا ،
از تلِّ زینبیه ، زینب صدا می زد حسین با قامتی خمیده زینب صدا می زد حسین
هر جا به هر بهانه ، زینب صدا می زد حسین در زیر تازیانه ، زینب صدا می زد حسین