نمایش جزئیات
روضه وتوسل به حضرت زهرا سلام الله علیها اجرا شده ۱۴۰۱به نفس سید رضا نریمانی
امیرالمؤمنین بالاسر زهراش نشسته ..هرچی زهراش رو صدا زد دید جواب نمیده..زهراجان !فاطمه جان! نمیخوای جواب علی رو بدی؟حسن وحسینم ایستادن آروم آروم از لای در نگاه میکنن بالاخره فاطمه جواب علی رومیده یانه...حسن هی میگه حسینجان !نکنه مادر جواب بابا رو نده ..آخه این روزا همه بابام رو جواب کردن.نکنه مادرمم جواب نده. امیرالمؤمنین گفت زهرا جان!....*
به التماسِ نگاهِ یتیم هایِ خودت
به دست هایِ کریمانهٔ دعایِ خودت
بیا دوباره دعا کن ولی برای خودت
برای پهلو و بازو و دست و پای خودت
فقط برای نرفتن دعا کنی، باشد؟
برای بی کسیِ من دعا کنی، باشد؟
همین که دیدمت از صبح، بهتری امروز
به سفره نانِ خودت را می آوری، امروز
دوباره دست به پهلو نمی بری امروز
نگو به فکرِ جدایی زِ حیدری، امروز
که گفته پیر شدی یا جوانی ات رفته؟
خدای من نکند مهربانی ات رفته
تو بار رفتن بستی، علی حلال کند؟
تو بین بستر هستی، علی حلال کند؟
تو بین شعله نشستی، علی حلال کند؟
تو بین کوچه شکستی، علی حلال کند؟
تو را به جانِ حسینت، نگو حلالم کن
از این غریب بخر آبرو، حلالم کن
«*علی بالاسر بستر زهراش هی میگه حلالمکن.. حسنم به حسین میگه حلالم کن ..حسن دیگه چرا میگه حلالم کن ؟!..*
اگه اون روز، روزِ پر سوز یه کمی بودم بزرگ تر
توی کوچه، میشدم من سپرِ بلای مادر»
کمی مراقب خود باش،فکرِ جانت باش
به فکرِ من نه،کمی فکرِ کودکانت باش
تو باش، با تنِ زخم و قدِ کمانت باش
بمان و قُدرتِ زانوی پهلوانت باش
همان که بست در خانه دستِ حیدر را
مخواه باز ببیند شکسته، حیدر را
خدا نکرده به تابوتِ مرگ تن دادی
که دستِ بی کسی ام را به دستِ من دادی
اگر به دخترکت چند تا کفن دادی
بگو برای حسینت از چه پیرُهن دادی؟!