نمایش جزئیات

روضه و توسل به حضرت زینب سلام الله علیها اجرا شده ۱۴۰۱به نفسِ حاج ابوذر بیو‌کافی

روضه و توسل به حضرت زینب سلام الله علیها اجرا شده ۱۴۰۱به نفسِ حاج ابوذر بیو‌کافی

"اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یـا بِنْتَ رَسُولِ اللهِ
السَّلامُ عَلَیْکِ یا بِنْتَ أَمیرِ المؤمِنین
السَّلامُ عَلَیْکِ یا بِنْتَ فاطِمَه،اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا اُخْتَ الْحَسَنِ وَالْحُسَیْنِ ،السَّلامُ عَلَیـکِ یَا اُمَّ المَصَائِـبِ وَ یا عقیلةَ بَنی هاشٌم"

گفتیم آسمانی و دیدیم برتری                                
گفتیم آفتابی و دیدیم بهتری

گفتیم دختر اسدالله غالبی
‌ایام کوفه آمد و دیدیم، حیدری

تو از زمان کودکی‌ات تا بزرگی‌ات
شیواترین مُفَسِّر الله اکبری

*یعنی اگه نور تو زندگیت میخوای،اگر میخوای حقیقت عالمو ببینی،اون حقیقتی که عالمو روشن میکنه زینبه...توکوفه همین کار و کرد، توشام همین کارو کرد آنچنان طلوع کرد بر عالم که تاقیامت راه از بیراهه جدا شد...*

نزدیک ترین راه به الله حسین است
بی راهه مرو که فقط راه حسین است

ای ماورای حدِّ تصور کمال تو                             
بالاتر از پریدن جبریل، بالِ تو

غیر از حسین فاطمه، چیزی ندیده ایم                     
در انعکاس آینه های زلالِ تو

نزدیک سایه های عبورت نمی شویم                       
نامحرمانِ عشق کجا و خیال تو؟!


یه روایتی یکی از علما میخوند،خیلی عجیب بود می‌فرمود زخم زبون گناهیه که خدا ازش نمی‌گذره تا سرت بیاد، به کسی زخم زبون نزن،تحقیرش نکن، حرمتش رو نشکن اونم جلو خانواده اش ..اولین جایی که جلوی خونواده حرمت کسی رو شکستن مدینه بود، دومیش تو کربلا بود، فلذا میگه کوفه به ما سخت گذشت، شهر ما بود کوفه، اهل قرآن اومدند به ما گفتند اینا خارجین، اما از کوفه خیلی سخت تر شام بود. شامی که امام زین العابدین از خدا خواست کاش تو این دنیا نیومده بودم، اینجا به ما زخم زبون میزدند، میگه خانوم زینب یه آهی کشیدبا اشاره ی دستش گفت: ساکت بشید.همه ساکت شدن حتی زنگ شترها هم از کار افتاد،یعنی اینکه عالم تو مشتِ دختر علیه ،خانوم فرمود: کی گفته من اسیرم شماها اسیرمنیید، بی بی شروع کرد صحبت کردن . محکم گفت هرچی تلاش داری  هرچی رسانه دارید همه اش رو استفاده کن نمیتونی اسم ما رو از عالم حذف کنی، اسم حسین همیشه موندگاره...اینا دیدن این جوری پیش بره رسوا میشن، گفتن جلوشو‌ نمیتونیم بگیریم باشه.. اما میتونیم رو زخمشون نمک بپاشیم، یهو دیدن یه نیزه دار اومد جلو،سر ارباب بی کفن مارو آوردتا جلو زینب یهو دیدن زینب مکس کرد خیره شد به یه نقطه، شروع کرد به گریه کردن..*

سری به نیزه بلند است در برابر زینب
خدا کند که نباشد سر برادر زینب

*داغت تموم نمیشه شام شهادتیه، دخترِ معصوم امام رو باید امام دفن کنه،حتما زین العابدین اومد،نشست کنار این بدن چقدر شکسته شدی قوربونت برم، عمه من وببخش به جای من کتک خوردی.عمه خیلی از این بچه ها گریه ات رو‌ندیدن اما من نیمه شبا میدیدک تو خلوتت گریه می کنی اشکات رو‌پاک می کنی..عمه الان چادر انداختن رو بدنت، اما من یاد روزی افتادم که معجرم نداشتی....تازه برا زین العابدین روضه شروع شد..وقتی بی بی رو تجهیز کردن اومدن تشیع کنند فرمود: با احترام جنازه رو بلند کنید،خانوما رو دعوت کرد جنازه رو بلند کردن گذاشتن رو شونه،حالا خانوم زینب داره روانه قبرستان میشه، خلاصه دارن با احترام میخوان دفنت میکنن ..درسته به شهادت رسیدی زجر کشیدی اما این چهره قابل تشخیصه..
اما من بمیرم برا حسینت....

افتاده ای روی زمین و سر نداری
یک‌جای سالم در همه پیکر نداری

نه کفن داشت،نه تشیع جنازه داشت، نه سری دربدن داشت تا اونو بشناسن....

ای حسین......