نمایش جزئیات
سینه زنی و توسل ویژۀ شهادت باب الحوائج حضرت امام موسی ابن جعفر علیه السلام اجرا شده ۱۴۰۱به نفسِ سید رضا نریمانی
دارم آروم آروم آب میشم آخه اجلم نزدیکه
شبا روزا بیتاب میشم شب و روزِ من تاریکه
با هر آهِ من مهتاب، ناله میزنه
به حالِ دلم دلِ سیر، گریه میکنه
شبایی که من دارم سِجده میکنم
روی گردنم زنجیر گریه میکنه
دیگه نفسم بند اومد آخه جیگر من خونه
توی نفسای آخر قتلگاه من زندونه
«وای از غربت...»
چجوری بگم دردامو، به خدا سراپا دردم
با چشای تارم دارم دنبال عصا میگردم
تازیونه وقتی رو بالِ من نشست
فهمیدم چرا دستِ مادرم شکست
سُرخه گونه هام مثل.ِ مادرم شدم
آخه دستِ سنگینی چشم من رو بست
دم آخری دلتنگم حال و روز من معلومه
چی میشه دم جون دادن باشه کنارم معصومه
«وای از غربت...»
صورتمو که میذارم غریبونه روی خاکا
غروبا میخونم من از دمِ غروب کربلا
ذکر عمه جانم شد وا محمدا
وقتی بچه ها بودن زیر دست و پا
من فدای اون شاه بی سپاهی که
رأسِشو زده دشمن روی نیزه ها
چجوری بگم میبردن سر آقا رو نامردا
جلو چشای زینب کوچه به کوچه واویلا
«وای از غربت..»