نمایش جزئیات

روضه و توسل به امیرالمومنین علیه السلام ویژهٔ شبهای قدر اجرا شده شب بیست ویکم رمضان به نفسِ حاج‌مهدی رسولی

روضه و توسل به امیرالمومنین علیه السلام ویژهٔ شبهای قدر اجرا شده شب بیست ویکم رمضان به نفسِ حاج‌مهدی رسولی

امشب توخونه مولا چه خبره؟؟ امشب زینب چه جورناله میزنه؟؟ناراحت نباشید امشب اگه ناله می زنه حسن میاد جلو زینبم گریه نکن خواهر،بهتر از همه یه نفر زینب رو آروم میکنه صدای ناله اش که بلند میشه صدا میزنه اسما! جانم آقا جان، زینب دوباره ناله میزنه امام مجتبی فرمودند: شما رو صدا کنم ابی عبدالله اومد جلو چیه خواهرم؟ صدا میزنه داداش بین خودمون بمونه دوباره غم مادرم برام زنده شد..تو اون  تاریکی شب میخوان امیرالمومنین رو غسل بدن..

امشب شب یتیمی همه امونه اونقدرهوای یتیما رو داشت.. بچه ها ازصبح منتظرند خبر ندارند چی شده هی صدا می زنند آقا!بابای ما روندیدین؟ بابای شما کیه؟ اون آقایی که هرشب می اومدخونه امون. اونایی که میفهمیدن میگفتن نه دیگه منتظرش نباشید نمیاد. میگفت نگو  اینجوری یه خبر خوب دارم براش میگن 
علی رو کشتن..کجای این خبرخوبه؟ گفت آخه من و مادرم هر شب علی رو جلوی چشاش نفرین میکردیم. اون آقا هیچی نمیگفت گاهی فقط لبخند میزد...

داخل حجره صدا میزد حسین جان درحجره رو ببند. در حجره رو بستند امام مجتبی میخواد بدن بابا رو غسل بده..

«عمامنین باشونان آشدیلار باشدا یاره وار امان امان....اوگوزل قاشلاروه قوربان سیندیردیلارقاشلاروو علی..»

*اون محاسن سفید تو شصت وسه سالگی همه اش سفید شده. امام مجتبی دست به محاسن سفیدبابا میکشه باگریه، میخوان بابا رو  غسل بدن.. 
میخواد آب بریزه، آب میریزه صدا میزنه حسین جان بیا جلوتر داداش، این زخم رو می بینی؟ این زخم اُحُده. فقط تو یه روز نود تا زخم خورد. این زخم رو می بینی زخم خیبره این برای بدره دونه دونه زخماشو شمرد. داداش این زخمای رو شونه اش و میبینی؟ اینم سهم  یتیمای کوفه است. حسین جان این زخم  نشان همه ی ما خانواده است. حسین جان این زخم باید روی بدن ما بشینه..

بنی اسد هرچی نگاه کرد نتونست بدن رو شناسایی کنه یهو امام زین العابدین صدا زد این بدن بابامه..از کجا میدونی این بدن که سرنداشت؟ صدا زد این زخم رو شونه ی  بابای من ارث ما خانواده است.

دارن غسلش میدن دل من رفت یه غسل دیگه..امیرالمؤمنین اینهمه سال اینهمه زخم خورده.. ابی عبدالله جنگ کرد.. اما به من بگید مادرما مگه برا جنگ اومده بود بیرون؟ که زمانی که علی ایستدی غسلون ویره اللی دئدی اویارالارینا قوربان.. گچدی قاباقا اینانمادی دوردی دالدان باخدی اینانمادی..اله دیردی فاطمه اوزووه الیم دئیدی کیم‌ وروب سنه سیلی.. صدا زد میزد..*

 فاطمه!
 من صف اول هرغزوه به میدان رفتم
ولی اندازه ی تو زخم ندارم زهرا