نمایش جزئیات
توسل و مناجات با خدا ویژه ماه مبارک رمضان اجرا شده شب بیست وپنجم رمضان به نفسِ سید رضا نریمانی
با دل زار دل بیمار اومدم
با دل خون چشم خون بار اومدم
هرجا رفتم کسی بهم محل نذاشت
در خونه ی خودت این بار اومدم
غیر تو کی از دلم خبر داره
بار من رو کی میتونه برداره
قَسَمت میدم به آه مرتضی
میدونم آه غریب اثر داره
توی این ماه علی به روی ماه علی
اشک و آهم و بخر تورو به آه علی
«"یا اله العالمین"،دست خالیمو ببین »
همدم تنهایی های خودمی
یا من اسمه و دوا ی خودمی
بنده ی خوبی نبودم واسه تو
ولی مهربون خدای خودمی
آی خدا میبینی حال خسته امو
میارم برات دل شکسته امو
"بعلیٍ بعلیٍ بعلی"
اینه ذکری که میگیره دستمو
تو رو به جون علی به دل خون علی
بخرش این دل رو که شده مجنون علی!
«"یا اله العالمین"،دست خالیمو ببین!
لحظه هام پر از گناه شدند ببخش
تورو به حق اباالحسن ببخش
من خجالت میکشم علی بخواد
بگه این نوکرمو به من ببخش!
توو قیامت رو سیاه صدام نکن!
بندهی رسوای خاص و عام نکن!
بسوزون آتیش بزن عذاب بده!
ولی از علی منو جدام نکن!
"سیدی مولا" ببخش رو سیام اما ببخش
تورو به عشق علی، تورو به زهرا ببخش!
«"یا اله العالمین"،دست خالیمو ببین »
دستامون خالیه مولای کریم
دلمون پر شده از وحشت و بیم
داره فرصت ها یکی یکی میره
رمضان تموم شد و خوب نشدیم
شب دنیا رو چیجوری سر کنیم؟
بی علی عمر چیجوری سر کنیم؟
ماییم و تنهایی و وحشت و غم
بی ابوتراب چه خاکی سر کنیم؟
دم آخر چه کنیم؟روز محشر چه کنیم؟
تو شب اول قبر ما بیحیدر چه کنیم؟
نوکرا دیگه شبای آخره
همهی امیدمون به مادره
خاک رو چادرِ مادر میتونه
آبروی هممون رو بخره
ای خدا به صورت سوخته قسم!
به در خونهی افروخته قسم!
به همون پیراهنی که فاطمه
با دستای نیمهجون دوخته قسم!
گناهام رو بپوشون منو از اینجا نرون!
دل بیتاب منو به محرم برسون!
«یا اله العالمین،دست خالیمو ببین!»
یه وقتایی اینقدر خرابم حسین!
که حتی نمیشه بخوابم حسین!
همون وقتایی که حرم لازمم
همون وقتایی که نمیشه برم
باید ساخت با دوری تو لاجرم
این صبوری دقم داد دقم
بی قرارم آخه عاشقم
میروم ببینیم درکجا زینب
شِکوه ِ ازشمر بی حیا دارد
از حرم تا قتلگه زینب صدا می زد حسین
دست وپا می زد حسین زینب صدا می زد حسین
کربلا سنگ ندارد همه جایش رمل است
این همه سنگ چرا دور و برت افتاده
می خورد بعد تو بر روی من و روی رباب
سنگ هایی که روی پیکر تو ...
*اول تیرش به چشمای عباس خورده دوم تیرش اون لحظهای بود که ابی عبدالله این شیرخواره رو بلند کرد
یهو دید صدای این بچه نمیاد تا نگاه کرد "فَذبح من الاُذُن الی الاذن". اما یه تیر دیگه زده دل زینب و بیچاره کرده. اون لحظهای که اباعبدالله تشنگی همه وجودشو فرا گرفته خستگی همه وجودشو فرا گرفته یه چند لحظهای روایت میگه ایستاد ابی عبدالله استراحت بکنه؛ اینقدر زخم به این بدن خورده همچین که ایستاد از لابه لای این زره داره خون فوران میکنه زخم همه بدن ابی عبدالله رو فرا گرفته یه مقداری ایستاد با یه نیزه خودشو نگه داشت. اما دید اون نامرد یه سنگی زد به پیشونی حضرت. همچین که این سنگ خورد تو پیشونی مبارکش؛ این لباس عربی رو بالا زد خون پیشانی رو پاک کنه؛ تا این لباس بالا رفت سفیدی سینه حسین نمایان شد اون نامرد تیرو برداشت...*