نمایش جزئیات

روضه و توسل به امام رضا علیه السلام ویژهٔ ایام زیارت مخصوص اجرا شده به نفسِ حجت الاسلام سیدعلی تقوی

روضه و توسل به امام رضا علیه السلام ویژهٔ ایام زیارت مخصوص اجرا شده به نفسِ حجت الاسلام سیدعلی تقوی

بسم الله الرّحمن الرّحیم 

اَلا ای آنکه از بالا به مشتاقان نظر داری
مرا بیمار خود کردی و از دردم خبر داری

طبیب درد های جانِ ما کس نیست الّا تو
فقط تو میتوانی درد از این بیمار برداری

پر از دلتنگی ام چیزی شبیه ساحل خشکم
بگو ای موج جان افزا به این ساحل گذر داری

نه تنها صید خود کردی دل صیاد و آهو را
جهان صید نگاهت می‌شود از بس هنر داری

فقط یک دانه گندم بهر مرهم از تو می‌خواهم 
که تو دارالشفایی از دو عالم خوب تر داری

بِکِش من را از این بند بلا تا گنبدت بالا
که می‌دانم به کار خلق هم حق نظر داری

نیازم یک نوازش بر سر از دستان گرم توست
اگرچه یک جهان بهتر ز من در زیر پر داری

دلم را غرق نورت کن جدا از هر چه غیر از خود
که دانم مثل جدت قدرت شقُ القمر داری

ضمانت نامه از دست تو می‌خواهم و می‌دانم
برای لیلةُ الدَفنم چراغی زیر سر داری

*موسی بن یسّار میگه: با امام رضا از توس رد میشدیم، جنازه ی مؤمنی رو تشییع می‌کردن، تا چشم امام رضا به این جنازه افتاد، پا رو از رکاب خالی کرد، از مرکب اومد پایین، آقا جمعیتو کنار زد، بدن این میت رو مثل مادری که بچه رو در آغوش میگیره بغل کرد. عرض کردم آقاجان! مگه این میت رو میشناسین؟ حضرت فرمود: مگه نمیدونی اعمال تک تک شماها به ما اهل بیت عرضه میشه..

 آقاجان شب اول قبر هم بیشتر از هر کسی به تو دل خوش کردم.خودت فرمودی هر کی به زیارت من بیاد سه جا به دیدنش میام. یا امام رضا! اونوقت جانسوز تر از همش اینه، این آقایی که اینقدر رئوفه مهربونه، اون لحظه های آخر جون دادنش هیشکی نبود بیاد بغلش کنه، تو حجره ی در بسته داشت دست و پا میزد، بخدا نمیدونم اگه این صحنه ها رو ما می‌دیدیم چیکار میکردیم، "یَتَمَلمَلُ تململِ السّلیم"..*

از تب زهر نفس‌گیر، تنت می لرزد
همچنان مارگزیده بدنت می لرزد

چه کنم ناله ز دل وقت تردد نکشی
چه کنم تا که عبا را به سر خود نکشی

رنگ در چهره نداری و رُخَت زرد شده
مهربان، دست رئوفت چقدَر سرد شده

شمس نورانی افلاک، زمین افتادی
باز هم پا شدی از خاک، زمین افتادی

بر زمین پیکر خود را نکش اینقدر، بس است
تا به حجره پَر خود را مکش اینقدر، بس است

به درِ حجره رسیدی به غمت چیره شدی
یاد مادر، به در حجره ی خود خیره شدی

*به خدا خیلی عجیبه زمین خوردن امام رضا، روایت میگه از شدت زهر بین نماز ظهر تا عصر پنجاه مرتبه علی بن موسی الرضا رو زمین نشست و از جا بلند شد.. اما من میخوام یه جمله بگم، من میگم عجیب نیست از شدت زهر علی بن موسی الرضا انقدر زمین بیفته و از زمین بلند شه، عجیب تر اینه علی بن ابیطالب وقتی خبر شهادت فاطمه رو شنید با صورت پهلوان خیبر روی زمین افتاد...*

یادمه داشتم می افتادم نذاشت
فاطمه هیچی برا من کم نذاشت

یادمه چجور به خونه ام سر زدن
دستشون پر بود و با پا در زدن

دو نفر ریخته بودن سر من و
چهل نفر زهرا رو اونجا میزدن

*صدا زد اباصلت در حجره رو ببند، از اینجای روضه ی امام رضا دیگه خیلی مصیبت بالا میگیره، در حجره رو بست، تو اوج غربت، تک و تنها، داره از شدت زهر به خودش می‌پیچه..*

عمر پر برکت و پر مرحمتت شد طی وای
رو به قبله شده ای قبله ی عالم ای وای

خاطرت باز سوی کرب و بلا جمع شده
فرش های کف این حجره چرا جمع شده

نه ردّ سرمه به چشم است نه ردّ اخم است
کار گریه به حسین است دو پلکت زخم است

*آقایی که خودش اینقدر سفارش میکرد به روضه ی اباعبدالله، به گریه ی بر ابی عبدالله، مگه میشه لحظه های آخر یاد جد غریبش نباشه، اما آقاجان! ...*

خواهرت نیست کنارت به عیادت برسد
اندکی صبر کن آقا که جوادت برسد

غم مخور تا که جوادت به دلت تاب دهد
تشنه ای، زود به دستت قدحی آب دهد

بین این حجره کسی سنگ به سویت نزند
پنجه ی شمر لعین شانه به مویت نزند

حرمله نیست سنان نیست خیالت راحت
خواهرت دل نگران نیست خیالت راحت

دم آخر احدی دست به خنجر نبَرَد
بین این حجره کسی پیروهنت را نَدرد

"السلام علیک یا اباعبدالله 
یابن الشبیب اِن کنت باکیاً لِشیء فَابکِ للحسین، فَانَّه ذُبِحَ کما یُذبحُ کَبش، حسین جان.."