نمایش جزئیات

روضه و توسل به حضرت جواد الائمه علیه السلام اجرا شده به نفسِ حاج سعید حدادیان

روضه و توسل به حضرت جواد الائمه  علیه السلام اجرا شده به نفسِ حاج سعید حدادیان

کیستم من هفت چرخ نور را شمس الضحّایم
مظهر جود خدا شمع وجود مصطفایم

سرو باغ آرزوهای علیِّ مرتضایم
قلب قرآن، رکن دین، روح خرد، جان دعایم

بحر علم و کوه حلم و دست جودِ کبریایم
من کریم ابن کریمم، من جواد ابن الرّضایم

من به مُلک جان و مُلک دین و مُلک دا زعیمم
من کتاب الله را طاها و نور و حا و میمم

من به چشم اهل معنی وجه رحمان الرّحیمم
من به خیل سالکان حقّ صراط مستقیمم

من چراغ و چشم سلطانِ سریر ارتضایم
من کریم ابن کریمم من جواد ابن الرضایم

بوی عطر جنّت آید از غبار کاظمینم
از سنین کودکی فرمانروای عالمینم

هفت خورشید سپهر معرفت را نور عینم
پای تا سر مجتبی، سر تا به پا جدّم حسینم

بابِ هادی نازنین فرزندِ مصباحُ الهُدایم
من کریم ابن کریمم، من جواد ابنُ الرضایم

*علی ابن موسی الرضا بر جواد الائمه وارد شد..آخه اومدن‌ گفتن: آقاجان ! پسرت حالش وخیمه. حضرت دید جواد الائمه داره مشت می کوبه رو زمین ..میفرماید از قبر بیرونشون‌میارم ،محاکمه اشون می کنم ،خودم میکُشمشون..مگه مادرم چه کرده بود؟ بغلش کرد مابین دو ابروی پسررو بوسید. پرسید جوادم چی شده؟عرضه داشت بابا جان یاد مادر پهلو شکسته ام افتادم...*

سالها سوز درون خسته شمع محفلم شد
از جفا و فتنه ی عباسیان خون به دلم شد

عاقبت در خانه ی دربسته ای یارم قاتلم شد
در جواني با شرار زهر حل مشکلم شد

من که از خلق زمين و آسمان مشکل گشايم
من کريم بن کريمم من جواد بن الرضايم

*چون امام‌ جواد سنشون علی الظاهر کم بود سائلا میریختن دور حضرت، خادما گفتن خونه یه در دیگه داره آقا رو از اون در کوچیکه میبریم و میاریمش..*

*پیک از امام رضا خبر آورد.. امام رضا فرموده: جوادم! در دسترس مردم باش .از همون در بزرگه برو. پناه این سائلا تویی بابا...انقدر باب المراده،بین همه ی درهای امام رضا باب الجواد به چیز دیگه است.*

گُل در ایام بهاران مثل من پرپر نگردد
همسری مسموم زهر کینه ی همسر نگردد

*بین ائمه دو‌نفرن که همسرانشون تو قتلشون سهیمند..اما همه میگن امام‌ حسن  از همه غریب تره..همسر امام‌ حسن ظاهری هم شده وقتی دید رنگ صورت امام‌ حسن برگشت وخونابه بالا میاره گریه اش گرفت.آقا فرمود: مگه من بد همسری برات بودم چه کردی با من؟ دید داره گریه می کنه فرمود:از اون راه برو‌دست حسین و زینبم بهت نرسه..
اما بمیرم پسر امام رضا خیلی غریب بود.نه خواهری!نه برادری! اونیم‌که زهر دا ه پشت در نشست کنیزا رو جمع کرد.گفت: کنیزا کف بزنید..نمیخوام صدای ناله اش رو‌کسی بشنوه.یه کنیز رفت یه ظرف آب آورد برسونه به جواد الائمه. ام‌فضل دسد نزدیک در سده ظرف آب رو ازش گرفت. چه میخوای بکنی؟کنیز گفت: خانم این آقا داره از دنیا میره لااقل بذار یه ذره آب بهش بدم ظرف آب رو زمین زد گفت: میخوام‌ عزیز زهرا از عطش بال بال بزنه..
یا جواد الائمه! خدا رو شکر خواهر نداشتی، خدا رو شکر خواهری نداشتی ببینه داری داد میزنی سوختم.یه خانمی بالای تل زینبیه جلودار همه ی عزادارها و سینه زنها می گفت یا حسینا....ارثی که جواد الائمه برده این صحنه ای که ظرف آب رو زمین زدن گفتن‌نمیذاریم آب برسه از اینجای گوداله..یه ملعون خبیثی اومد دو سه متری حسین، امام‌حسین رو‌ صدا زد چشمها بسته است...قربونش برم دیگه رمقی براش نمونده بود..آدم دستش رو‌ میبره یه ذره خونریزی داره میبینی بی حاله خون ازش رفته. از صبح عاشورا امام‌ حسین رو‌ هی زدن ..خیلی بدن زخم شده، خیلی خونریزی شده، دیگه چشما هم اومده.خب نانجیب رها می کردی میرفتی حسین‌ که داشت از دنیا میرفت. گفت:حسین! ابی عبدالله چشمش رو باز کرد دید یه مشک آب دست این خبیثه. گفت این مشک آب رو‌ میبینی؟اونوقت جلو‌ چشم‌حسین آروم آروم می ریخت روی زمین..حسین هرگز به دشمن نگفت تشنه امه. یه جا وقتی نگاهش به آب افتاد فهمیدن عطش کار خودش رو‌کرده...حالا تو‌گودال داره آب رو‌میریزه صدا زد حسین‌! پرنده های آسمان و درندگان زمین آزادن از آب بنوشن. اما نمیذارم یه قطره آب به لبت برسه...*

از آب هم‌مضایقه کردن کوفیان
خوش داشت حرمت مهمان کربلا

یه خانمی بین آسمان و زمین ناله می زد یه طرفش مریم بود یه طرفش هاجر، دورش رو‌ حوا و آسیه گرفته بودن..یه وقت صداش تو ملکوت پیچید. صدا زد...."بُنَیَّ قَتَلُوکَ وَ مَا عَرَفُوکَ وَ مِنْ شُرْبِ الْمَاءِ مَنَعُوک‏" حسین....