نمایش جزئیات

روضه و توسل به ابن الکریم حضرت عبدالله ابن حسن علیه السلام اجرا شده شبِ پنجم محرم۱۴۰۲ به نفسِ کربلایی سید امیر حسینی

روضه و توسل به ابن الکریم حضرت عبدالله ابن حسن علیه السلام اجرا شده شبِ پنجم محرم۱۴۰۲ به نفسِ کربلایی سید امیر حسینی

در رگ رگش نشانه ی خون کریم بود
او وارث کمال پدر از قدیم بود
 
دست عمو به گیسوی او چون نسیم بود 
این کودک شهید که گفته یتیم بود 

وقتی حسین سایه ی بالای سر شود 
کو آن دلِ یتیم که تنگِ پدر شود 

در لحظه های پر تپش نوجوانی اش 
با آن دل کبوتری و آسمانی اش
 
با حکم عمه، عمهٔ قامت کمانی اش
بر تلِّ زینبیه بود دیده بانی اش
  
اخبار را به محضر عمه رسانده است 
دور عمو به غیر غریبی نمانده است

*عمه توأم میبینی عموم یار نداره، عموم کس وکار نداره ، دوره اش کردن عمه....
شب عاشورا  این دوتا یتیم یه گوشه خلوت کرده بودن با هم.قاسم میگفت: عبدالله !فردا نشه باختیما.عبدالله بابامون سفارش کرده  هوا عمو رو داشته باشیم. عبدالله من که دل موندن ندارم اسیری عمه رو ببینم. بابامون تو کوچه پیر شد بسه...شب عاشورا با هم قرار مداراشون رو گذاشتن، گفتن فردا جون میدیم برا عمو.. جوونها بنی هاشم مشایعت کردن ابی عبدالله رو آقا بدن قاسم رو به سینه چسباند آورد خیمه شهدا..تا داداش رو دید بی قرار شدمن هم باید شهید بشم. همونجا دستش رو داد تو دست زینب.. گفت:یه لحظه از خودت جدا نکنی ها.. یازده سالشه، من طاقت دیدن داغ این یکی رو ندارم...*

خورشید را به دیده شفق گونه دید و رفت 
از دستِ ماه دست خودش را کشید و رفت 

از خیمه ها کبوترِ عاشق پرید و رفت
 تا قتلگاه مثل غزالی، دوید و رفت 

میرفت پا برهنه در آن صحنهٔ جدال
 میگفت: عمه، جان عمو کن مرا حلال