نمایش جزئیات

روضه و توسل به ابن الکریم حضرت عبدالله ابن الحسن علیه السلام اجرا شده شبِ پنجم محرم۱۴۰۲ به نفسِ سید مهدی حسینی

روضه و توسل به ابن الکریم حضرت عبدالله ابن الحسن علیه السلام اجرا شده شبِ پنجم محرم۱۴۰۲ به نفسِ سید مهدی حسینی

*امشب همه بیایید بریم قتلگاه مثل عبدالله یه کاری کنیم اربابمون یه کمی نفس بکشه.. میگن امام حسین با یه مصیبتی این بچه رو سپرد به زینب سلام الله علیها
مقاتل نوشتند: آنقدر وابستگی به این آقا داشت نوشتند: اباعبدالله رو اینجور صدا میزد: "یا أبا لا تَترُک یا ابا لا تَرحَل"*

*همه ی صحنه های کربلا رو این آقا زاده دیده. اما کلیدحل مشکلاتو بلده می دونه چی بگه، چه نذری کنه، کی رو صدا بزنه، میگن هی این پا و اون پا میکرد..بالای تل دستش تو دست عمه بود  یهو دیدن لحنش عوض شد یهو صدا زد :
"یا اُماه یافاطمه اًغیثینی یا فاطمه سائلینی"
میگه لحظه آخر دستش تو دست عمه سادات بود، خانم روی تل ایستاده داره دعا میخونه :"یا رَبّاه! ارحمنا، یا رَبّاه! اُنصرنا، یا کافی المهمات اًغِثنا.."*

*عمه ی مااز بالای تل دید یه لحظه ذوالجناح توقف کرد داره دونه دونه نگاه میکنه.. دست عبدالله رو محکم گرفته مقتل نوشته:    امام حسین دیگه خسته شد.. میگن پنجاه زخم به بدن ابی عبدالله افتاده بود.خانم  اینجا رو که  دید دستاش شروع کرد به لرزیدن، تا دید ذوالجناح دیگه تکون نمیخوره، قدم برنمیداره.. مناجات خانم عوض شد یهو گفت: یارسول الله ! میگن قلب عمه ما به تپش افتاد.. "یارسول الله! رفع صالح ابن وهب سنا نا فضرب بصدر الحسین"آقا از سمت راست وارد یه حفره ای شد دیگه خانوم  زینب نتونست ببینه... میگن هزار نفر دور قتلگاه جمع شده بودند کار از دست بی بی خارج شد..تا این صحنه رو دید دستای خانم شل شد.. یهو عبدالله دستای عمه رو رها کرد رفت سمت گودال. بعضی ها میگن آخه مگه چند نفر تو این گودال جا می شدند یه نفرم نمی تونست پاشو تو این گودال دراز کنه، خب ابی عبدالله قدش بلنده عبدالله قدش کوتاهه تا دید نامرد میخواد ضربه رو بزنه هی رو نوک پا ایستاد..آخه این بچه ی امام حسنه اون روز هم پشت در امام‌ حسن‌ رو‌ نوک‌ پا ایستاد..*
 
*میگن مزاحم شمر و سنان شد نوک پا رو بلندکرد اینجا که مزاحم شد برا این دوتا ملعون حرمله ابن کاهل اسدی این صحنه رو دید امام حسین داره نگاه میکنه...
 ازپشت سر، موی عبدالله رو گرفت.. یهو ابا عبدالله صورتش رو برگردوند خون پاشید روی صورت حسین..*

به عمه زینبم هی التماس میکنم
من تورو ازدست سنان خلاص میکنم

برای کشتنِ تو هرچقدربد بشن 
بایدفقط ازروی جسم من رد بشن

 بمیره مادرت..
 تعارفی چرا شده بریدن سرت 
چرا توجهی نمیکنند به خواهرت 
بمیره مادرت.. 

خیلی بی قرارم من طاقت ندارم 
بی دست بهترم تا دست رو دست بذارم 

یتیممو ولی میخوام پسر بشم برات 
پسر که نه من اومدم سپر بشم برات 

خون گلوم رو صورتت می ریزه عمو 
روضه من باتو پُره از گریزه عمو

عجب بساطیه
انگاری اعضای تن تو صلواتیه
 
عجب بساطیه
 شاهی ولی دفن تو با چند تا دهاتیه