نمایش جزئیات

روضه و توسل به حضرت قاسم ابن الحسن علیه السلام اجرا شده شبِ ششم محرم۱۴۰۲ به نفسِ سید مجید بنی فاطمه

روضه و توسل به حضرت قاسم ابن الحسن علیه السلام اجرا شده  شبِ ششم محرم۱۴۰۲ به نفسِ سید مجید بنی فاطمه

امان از آن ساعتی که، حسین با عجله اومد بالا سر عزیزِ برادرش قاسم، شیخ جعفرشوشتری میگه: حسین خم شد قاسمو بغل گرفت،  یادته گفتم پاهاش به رکاب اسب نمی‌رسید..شیخ جعفر میگه حسین بغلش گرفت، سینه به سینه، سر آویزان، خواست بیاد سمت خیمه ها دیدن پاهای قاسم رو زمین کشیده میشه.. شیخ جعفرشوشتری میگه: دو تا دلیل داره که پاهاش رو زمین کشیده میشه. یا اینکه بدن انقدر زیر سم اسب ها بوده، یا اینکه امام حسین با قد خمیده قاسمو برگرداند...
ای جانم حسین! با چه حالی ابی عبدالله آورد سمت خیمه، صدای شیوَن زن و مرد بلند شد...*

هوای کربلا پُر از عطرِ داداشه
شاید کنارِ قاسمش نشسته باشه

خبر رسیده به حرم
هر جوری هست باید برم
شاید اگه دیر برسم سرش جدا شه

چجوری قاسم قاسم قاسم زدنت
که به هم ریخته این طور وضعِ بدنت

چی داری میگی قاسم، آروم به عموت
پُرِ سنگه آخه واسه چی شده موت

 هیچی تو این عالم  سخت تر از این نیست بخوای روضه بخونی، بخوای بگی پسر آقاتو چه کردن، بخوای بگی آقاتو مظلوم گیر آوردن....*

می‌ذارمت پیش تنِ علیِ اکبر
گمون کنم که از علی شدی بلندتر

قربون دو تا پسرم
صدای نجمه ست تو حرم
زبون گرفته و می‌گه، عزیز مادر

با چه حالی آوردم آخر بدنو 
دوباره تشییع کردم انگار حسنو

توی اون لحظه که بودی تو بغلم
تازه شد داغِ مادر بازم تو دلم