نمایش جزئیات

روضه و توسل به حضرت قاسم ابن الحسن علیه السلام اجرا شده شبِ ششم محرم۱۴۰۲ به نفسِ کربلایی سید امیر حسینی

روضه و توسل به حضرت قاسم ابن الحسن علیه السلام اجرا شده شبِ ششم محرم۱۴۰۲ به نفسِ کربلایی سید امیر حسینی

وقتی ابی عبدالله رسید.این ها از ترس حضور ابی عبدالله اون جنود سوارا ریخت به هم.. هی دور این بدن شروع کردن چرخیدن ،نگم چه بلایی سر این بدن اومد  همون بلای عظیمی که عموش دیشب گفته بود، اما دید یه نانجیب روی سینه ی این بچه نشسته.. یه نانجیب رو سینه ی یادگاری حسنش نشسته با پنجه موهای  ایت بچه رو گرفته سر رو بلند کرده خنجر رو رو حنجر گذاشته.. آقا با یک ضربه کارش رو ساخت گرد و غبار که خوابید دید نه اوضاع وخیم تر از این حرفهاست..این بچه داره هی دست و پاش و رو زمین میکشه..نوشتن امام حسین متحیر فقط ایستاده بود نگاه میکرد ..

گل رو سر بچه یتیم باید بپاشن،بچه یتیم رو‌ نباید با سنگ‌ بزنن...گفتم بچه یتیم یاد یه یتیم دیگه افتادم..گفت:بابا!ما رو بردن محله ی یهودیها از بالا پشت بوم اینقدر ما رو زدن... حسین آه...آه..آه..*

یتیمِ کربلا غریبم و ببین 
جلو چشام نکش پاهاتو رو زمین 

عموت بمیره کاش برای غربتت 
تموم سنگهاشون خورده به صورتت
 
از گل هم این جوری گلاب نمیگیرن 
که از تنت، عمو از نعل اسبهاشون
یکی شده تنت با جوشنت 

گل طوفان سواری وای بر من 
تمامِ عشق یاری وای بر من 

علی اکبر که جوشن داشت آن شد 
تو که جوشن نداری وای بر من 

* این صحنه رو تصور کن آقا داغ جوان دیده..گفت من جوان مرده ام برخیز..

دست برد زیر کمر قاسم سینه رو به سینه قاسم چسبوند.. یا امام حسین کمرش خم شده بود، یا این بچه قد کشیده بود.خلاصه این پاهاش هی رو زمین کشید...* 

حسین 
قربون مهربونیت حسین..قربون لطافتت حسین.. سینه ی زخمی قاسم رو چسبوندی به سینه ات..اما نوبت خودش که شد"و الشِّمْرُ جَالِسٌ عَلَی صَدْرِه الحسین"

«رحم الله من نادی یا حسین یاحسین»

*بدن قاسم رو آورد تو خیمه ی شهدا گذاشت کنار بدن ریز ریز علی اکبر یکی قد کشیده یکی ریز ریز ارباً اربا.. غریبونه نشست بین دوتاشون صورتش رو گذاشت بین صورت جفتشون علی اکبرم، قاسمم سلام من رو به مادرم برسونید..*