نمایش جزئیات

زمزمه و توسل به حضرت قاسم ابن حسن علیه السلام اجرا شده شب ششم محرم۱۴۰۲ به نفسِ حاج محمد رضا طاهری

زمزمه و توسل به حضرت قاسم ابن حسن علیه السلام اجرا شده شب ششم محرم۱۴۰۲ به نفسِ حاج محمد رضا طاهری

چه دلخون شدم
چه گلگون شدم
به زیر سم اسب ها بی جون شدم

کفن پیرهَنم
که بی جوشنم
به بزم هزار نیزه مهمون شدم
چه گلگون شدم

شده عشق من با تو ضرب المثل
لبم را بهم بسته طعم عسل
عمو! قاسمت رو بغل میکنی
همون جور که اکبر رو کردی بغل

«عمو جانم عمو جانم»

*حالا ابی عبدالله نشسته بالاسرش میگه:*

یتیم حسن آتیشم نزن
چرا مادرم رو صدا میزنی

بمیرم برات برای نگات
پیش چشم من دست و پا میزنی

دارم میزنن، عمو روی دست
کدوم نیزه راه گلوی تو بست

زیر سمِّ مرکب نفس میزنی
مثه مادرم سینه ی تو شکست
دلِ من شکست...

* وقتی قاسم داشت میرفت میدان، ابی عبدالله سوار اسب کرد. پاش به رکاب نمی رسید. حالا حسین بدن قاسمو داره بر میگردونه. روایت میگه ابی عبدالله سینه ی قاسمو به سینه اش گذاشته بود داره میاره پاهای قاسم رو زمین کشیده میشه. دیگه این بدن نرم شده، دیگه استخونی تو این بدن باقی نمونده.میگن بدنو آورد تو خیمه دارالحرب. کنار بدن علی اکبر گذاشت، خود حسین نشست ما بین این دو تا فرزند. یه نگاه به علی اکبر میکنه یه نگاه به قاسم میکنه، میگه دعا کنید دیگه منم بیام.. میگن وقتی خیمه ها رو آتیش زدن خیمه دارالحرب رو هم آتیش زدن. اگه این بدن ها تو خیمه دارالحرب باشه روضهٔ فاطمه تکمیل شده.*

 «عمو سوختم ...»