نمایش جزئیات
روضه وتوسل به راوی دشت کربلا امام سجاد علیه السلام اجرا شده به نفسِ حاجمهدی سماواتی
شامیان من درمدینه سیدُ ذوالاِحتشامم
ظالمان من سبط پیغمبر و فرزند امامم
زادهی شاه حجازم این چنین ازجور عدوان
دربه در، در کوچه های کوفه و بازار شامم
*پرسیدن آقا کجا به شما سخت گذشت؟؟ سه مرتبه فرمود: "الشام الشام الشام" اونقده پشت دروازه ی ساعات نگهمون داشتند تا شهر رو آذین بستند، چراغان کردند، لباس نو به تن پوشیدند، وقتی هم که واردشون کردند سنگشون زدند، خاکستر روشون ریختند، خارجی خطابشون کردند، تازیانه اشون زدند، مقابلشون چنگ و دف و نی زدند و رقصیدند..*
کعب نی بر من زدند از کینه این نامرد مردم
با وجود اینکه پیغمبر بُود جدِّ گرامم
چون غلام زنگ بارم برغل و زنحیر بستند
من که حوران کنیزند و بُود غِلمان غلامم
*کاری کردند اینجا دیگه ناله اش بلندشد
"اُقاد ذلیلاً فی دمشق کأننی من الزنج عبد غاب عنه نصیر. و جدی رسول الله من کل مشهد و شیخی امیر المومنین وزیر" فیا لیت امی لم تلد لی" ای کاش مادرمنو نمی زایید.."و لم أکن یزید یرانـــی فی البلاد اسـیرُ" تا یزید من رو اینگونه اسیر نبینه..
«حسین..»
*بمیرم حق داشت تا زنده بود گریه کنه
آب می دید گریه می کرد،غذا براش می آوردند میل کنه تا چشمش میافتاد به غذا روضه می خوند و گریه می کرد.. جوان می دید گریه می کرد،طفل شیرخواره می دید گریه می کرد... امان از اون لحظه ای که می دید گوسفندی رو می خوان ذبحش کنند جلو می رفت با گریه می پرسید آیا آبش دادید یا نه ؟؟ بله آقا ما مسلمانیم...ناله اش بیشتر میشد
صدا می زد.. آی مردم! پدر منوکربلا غریب با لب تشنه سر بریدن...
مشغول صحبت بود دید دوتا دختر بچه از این اتاق به اون اتاق دویدند شروع کرد به گریه کردن.. آقا چی شده؟ فرمود: یاد عصر عاشورا افتادم...*