نمایش جزئیات

سینه زنی وتوسل به حضرت رقیه سلام الله علیها اجرا شده به نفسِ سبد رضا نریمانی

سینه زنی وتوسل به حضرت رقیه سلام الله علیها اجرا شده به نفسِ سبد رضا نریمانی

نکنه روبه رومی،خودتی یا عمومی؟
نشناختمت هنوزم،خودت بگو کدومی؟

صورت نصفه نیمه،حال سرت وخیمه
به همه گفتم این سر،تموم زندگیمه

خوش اومدی بابا،خونهٔ دخترت امشب
مهمونم شد سرت امشب،کنج خرابه

منو ببخش حالا دخترت دیگه زیبا نیست
وقتی که دیگه بابا نیست، چطور بخوابم؟

منو زدن...منو زدن...دشمنت سرم ریخت
منو زدن...منو زدن...صورتم به هم ریخت

«باباحسین!باباحسین! ای آروم جونم...»

سلام ای قرص ماهم،روشنی نگاهم
دم غروب همیشه، تو فکر قتلگاهم

نمیشنوم صداتو، هیشکی نداشت هواتو
پیراهنت رو بردن،عمامه و عباتو

اون لحظه فهمیدم داره کارت تموم میشه
دست و پا می زدی پیش چشایِ عمه

من خیلی ترسیدم، کاش میشد کاری می کردم
هم برای تو بابا هم برای عمه

تو رو زدن...تو رو زدن...نیزه ها و خنجر
تو رو زدن...تو رو زدن...پیشِ چشم مادر

منو زدن...منو زدن...دشمنت سرم ریخت
منو زدن...منو زدن...صورتم به هم ریخت

«باباحسین!باباحسین! ای آروم جونم...»

خونِ گلوتو دیدم، به صورتم کشیدم
رگاتو کی بریده ای بابای شهیدم؟

رفتی و ازدحام شد، کار حرم تمام شد
قافلهٔ اسیری، راهی شهر شام شد

دروازه که وا شد...
اومدن مردمِ شامو...
پاره کردن لباسامو...
قلبم ترک خورد...

دروازه که وا شد...
پر شدم از کبودی ها...
پشت هم یهودی ها...
عمه ام کتک خورد...

با سنگ و با چوب صبح تا غروب افتادن به جونش...
مردا زدن، زن ها زدن،بریده امونش...