نمایش جزئیات

روضه وتوسل به حضرت رقیه سلام الله علیها اجرا شده به نفسِ حاج عباس واعظی

روضه وتوسل به حضرت رقیه سلام الله علیها اجرا شده به نفسِ حاج عباس واعظی

از نفس المهموم و ریاحین الشریعه برات بگم:
یه روز سه ساله ابی عبدالله کنار عمه جان دم در خرابه نشسته بود، یه سوالی کرد از عمه نمیدونم چه به دل بی بی اومد...

رقیه صدا زد عمه جان! : این بچه ها دست پدر مادراشون رو گرفتن کجا دارن میرن؟
بی بی زینب سلام الله علیها فرمود: عزیز دلم! اینا دارن میرن خونه هاشون...
 رقیه یه نگاه به عمه جانش کرد عمه جان! مگه ما خونه نداریم؟
فرمود: چرا عزیز دلم! ما هم خونه داریم خونه ما مدینه است، قربونت برم...

تا نام مدینه رو شنید یاد خاطره های خوشی که با بابا داشته افتاد
یه نگاه به عمه کرد گفت: عمه! بابام کو؟
فرمود عزیز دلم بابات رفته سفر
دیگه هیچ چی نگفت اومد داخل خرابه یه گوشه نشست، اونقده غصه و ناله کرد خوابش برد، پاسی از شب گذشت با عجله سراسیمه از خواب بیدار شد عمه! من بابامو میخوام...
شاید خواب دیده نمیدونم...
با گریه رقیه، بچه های دیگه و خانم ها همه گریه کردن، خرابه رو پر از شیون و ناله کرد، سر و صدا به گوش اون نانجیب رسید..
 چه خبره این موقع شب این همه سرو صداست؟
خبر آوردن یزید دختر حسین بهونه بابا گرفته...
یه نامرد گفت: سر باباشو براش ببرید آروم میشه...
سرو آوردن تو طبق گذاشتن جلوش، عمه! من غذا نمیخوام
رو پوش رو کنار زد سر بابا رو دید، هی بوسه به لبای بابا می زد هی پیشونی بابا رو می بوسید، هی میگفت: بابا!
«یا أبَتاهُ، مَنْ ذَا الَّذی خَضَبکَ بِدِمائکَ! یا أبَتاهُ،» کی تو رو با خونت حنا بندونت کرده
 «یا أبتاهُ مَنْ ذَا الَّذی أَیتمنی علی صِغَر سِنّی! » کی منو یتیم کرده؟