نمایش جزئیات

مدح وتوسل به حضرت رقیه سلام الله علیها اجرا شده۱۴۰۳ به نفسِ سید مجید بنی فاطمه

مدح وتوسل به حضرت رقیه سلام الله علیها اجرا شده۱۴۰۳ به نفسِ سید مجید بنی فاطمه

من آن مجاهد نَستوه و خردسال و اسیرم
که شمع محفل آزادگی ست روی مُنیرم 

پیام خون خدا خیزد از زبان خموشم 
که سیدالشهدا را به شهر شام سفیرم 

رخم کبود ز سیلی، به چشم دوست چراغم
قدم کمان ز فراق و به قلب خصم چو تیرم

پناه هفت سپهرم، که گفته دختِ یتیمم؟
شفیعه ی دو سرایم، که خوانده طفل صغیرم

عزیز فاطمه هستم ز عزتم نشود کم
اگرچه در دل شب گوشه ی خرابه بمیرم

مرا به شام نبینید در لباسِ اسارت
که تا خدا خداست بر تمام خلق امیرم

پیام آور خون شهید تا صف حشرم
ز سیدالشهدا باشد این مقام خطیرم

عدو به چشم حقارت نظاره کرد به حالم
خبر نداشت که حتی فرشته نیست نظیرم

یزید داد مرا جا به روی خاک خرابه
ز زعم آنکه شمارد میان خلق حقیرم
 
کجاست تا نِگرد در همین خرابه ز عزت
پناه طفل صغیر و مَطاف شیخ کبیرم 

به سن کوچک من منگرید کآمدم اینجا
نه دست زائر خود بلکه دست خلق بگیرم

اگرچه آمده مشهور نام من به رقیه
به سان فاطمه در عزت و جلال شهیرم

قسم به دامن پاک حسین پرور زهرا
که من عزیزم و ذلت ز هیچکس نپذیرم 

خدا گواست کتک خوردم التماس نکردم
مگر نه دختر ناموس کردگار غدیرم

ز سوز سینه ی من گل کند کلام تو میثم
سروده های تو باشد ترانه های ضمیرم