نمایش جزئیات

روضه و توسل ویژه شهادت پیامبر اکرم صلوات الله علیه اجرا شده به نفسِ حاج‌محمود کریمی

روضه و توسل ویژه شهادت پیامبر اکرم صلوات الله علیه اجرا شده به نفسِ حاج‌محمود کریمی

پیامبر فرمود: علی جان! بیا عزیزم کنار من بنشین با اشاره آرام آرام ..لبهای پیغمبر تکان میخورد.امیرالمومنین گوش مبارک رو آوردن کنار لبهای رسول خدا، خانه آرام، 
رسول خدا آرام آرام حرف میزد.علی شونه هاش تکان میخورد زیر لب علی فرمود: چشم ! شاید فرموده باشند. علی جان حق تو را می برند باید صبر کنی..پس گفته چشم... می ایستم. اشک جاری شد چند لحظه ای پیامبر صحبت کرد باعلی.
علی همینطوری غم فراق پیغمبر، همینکه فاطمه میخواد یتیم بشه، غم‌فاطمه، غم امت،دل تنگ خودش  همین طوری گریه می‌کرد .بعد این بارها میخواد بیاد رو دوش علی...علی لنگر زمین و آسمونه..هی میگه چشم..ولی بالاخره دلش به درد میاد.گوش کرد گوش کرد. فاطمه داشت نگاه میکرد. دوباره علی فرمود: چشم.. شاید رسول خدا فرموده باشد علی جان در خانه‌ات رو آتش میزنن...دوباره علی جان  شروع کرد حرف زدن .اما این دفعه آرام آروم رنگ صورت مولا تغییر کرد بر افروخته شد.صورت در هم رفت رگ غضب شیر خدا متورم شددستاش رو فشار میداد سر بالا آورد به 
فاطمه اش نگاه کردگفت: چشم..شاید گفته باشند علی جان فاطمه ات رو میزنند.. چادرش آتش گرفت..هی نگاه به فاطمه میکرد..شاید داره روضه میخونه برا علی محسنت هم میکشن..* 
 
اولین اجر رسالت زدن فاطمه بود 
گشت از حق‌کشی امت بیدادگرت
کشتن محسن مظلوم تو اجر دگرت 

با سر انگشت خزان سخت ورق بر گردید
غنچه و لاله ی خونین تو پر پر گردید 

سومین اجر تو زخم سر حیدر گردید 
به حسن از همه کس ظلم فزون تر گردید

بعد از آن زهر که بر نور دو عینت دادند
اجرها بود که امت به حسینت دادند 

گرگها بر بدن یوسف تو چنگ زدند 
بر رخ چرخ زخونِ دل او رنگ زدند 

دست بگشوده به پیشانی او سنگ زدند 
تهمت کفربه آل تو به نیرنگ زدند 

زین مصیبت همه دم سینه ی میثم سوزد  
بلکه تا حشر دل آدم و عالم سوزد

شاعر:استاد سازگار

*میگن کسی که میخواد از دنیا بره حتی دکمه های پیراهنش رو‌ هم‌ باز کنید..لحظات آخر محتضر میگن حتی یه دونه پارچه هم رو سینه اش نباشه..عمر در نگاه محتضر طولانیه.. اما در نگاه ما میگن دیدی تو‌ چشم بهم زدنی از دنیا رفت.
"فَمَنْ یمُتْ یرَنِی" علی علیه السلام فرمود: 
اگر قرار باشه کسی که از دنیا میره علی رو ببینه اون یه لحظه براش طولانیه همه حسرت میخورن تا آخر عمرشون. علی اینه و ما دنبال یه چیز دیگه رفتیم.علی اینه و ما جدی نگرفتیم راهش رو نرفتیم.اما بدا به حال اونایی که میگن علی اینه و ما باهاش دشمنی کردیم. اونام که از دنیا رفتن لحظه های آخر گفتن وای علی اینه و ما خونه اش رو آتیش زدیم..لحظه آخر عمر برا محتضر طولانیه ..رسول خدا احترامش برای همهٔ ملائکه فرض واجبه اما وقتی میخواد از دنیا بره باید رعایت بشه سبک بشه..* همچین که شیش ماهه تیر خورد ابی عبدالله بند قنداقه رو پاره کرد بچه راحت دست و پا بزنه.

لحظه های آخره حسن رو میگیرن حسین میره حسین رو میگیرن زینب میره..حسنین خودشون رو روی سینه ی رسول خدا انداختن امام حسن صورت به صورت پیغمبر گذاشت.ابی عبدالله رو سینه ی پیغمبر..علی اومد با نوازش اینا رو برداره.لحظه های آخر پیغمبر با آرامش جان بده.تا غومد برداره پیغمبر فرمود: علی جان رهاشون کن. حسین باید رو سینه ام باشه..حسنم باشه اینا باشن من راحت جان میدم....

 هفتاد وپنج روز، یا چهل وپنج روز یا نود وپنج روز یکی از این روایات، شب بود همین دوتا بچه دوباره روی سینهٔ مادر افتادن، مادر بین کفن. علی بچه ها رو بلند نکرد.هاتفی صدا زد علی بچه ها رو بردار عرش به هم ریخته از ناله، بچه ها رو از  رو سینه مادر بردار عالم داره از مدار خارج میشه.. علی یتیمهای فاطمه رو با ا حترام برداشت.حسین یتیمهای امام حسن رو با احترام برداشت.. 
یه جا سراغ دارم بچه رو بدن پاره پاره و بی سر بابا افتاد هزار و نهصد و پنجاه زخم با تازیانه بلندش کردند .."یا اَبَتاه اُنظُر اِلی عَمَّتیَ المَضروبَه"

برگردیم مدینه...بچه ها رو از رو سینه پیغمبر برداشت. رسول خدا نگذاشت گفت  اینا باشن من راحت جان میدم این یه سنگینی حسن وحسینم لازمه باید رو سینه ی من باشن. این یه سنگینی بود رو سینه ی رسول خدا..این عبارت تو مقتل هست خانم زینب اومد ازبالای گودال دید"وَ الشِّمْرُ جَالِسٌ عَلَی صَدْرِه"حسین..