نمایش جزئیات

روضه و توسل ویژه شهادت پیامبر اکرم صلوات الله علیه اجرا شده به نفسِ حاج محمود کریمی

روضه و توسل ویژه شهادت پیامبر اکرم صلوات الله علیه اجرا شده به نفسِ حاج محمود کریمی

باز دوباره ام سفر سوی مدینه آرزو ست 
تا که ز کام دل زنم بوسه به خاک پای تو 

از سرا پای مدینه گِل غم میریزد 
اشک از دیده ی غم بار حرم میریزد

از نگاهِ نگران، برق اِلَم میریزد 
خوب پیداست که باران ستم میریزد
آه! آرامش‌ زهراست به هم میریزد 

سایه ی خنده از این گلکده کم کم برود
یا قرار است که پیغمبر اکرم برود
 
نور از خنده ی لبهای ترش میبارید 
از گرفتاری امت به جزا میترسید 

*این ترس، ترس و دل شوره است. گفتن اگه یک سال قبل مرگشون، یک‌ماه قبل از مرگ،یک هفته قبل مرگ، یک روز، یک ساعت قبل مرگ توبه کنن مابخشیدیم .پیغمبر یه نفس راحت کشید.هی گفت:  شیعیانم، امتم،قربونت برم‌ که یه بار ما رو نفرین نکردی..انبیاء سَلف همه نفرین که کردند..خدایا اینارو.. سیل اومد و عذاب اومد و زیر ورو شدن و گرفتار شدن. اما خدا به رسول اکرم فرمود: خب نفرینشون کن گفت: نمی فهمند گناه دارن..پیشنهاد نفرین رو‌خدا به پیغمبر داد. 

همون طور که امیرالمومنین فاطمه از دست داده بود.عطر نزد بعد از بیست و پنج سال گفتن آقا عطر میزنی؟فرمود:نه من عزا دارم فاطمه ام رو از دست دادم. نفرین امیر المومنین رو‌ هم‌ بشنوید.. 
پیغمبر رو در حال رویا دیدم پرسید:علی جان چطوری ؟گفتم: آقا خسته شدم از دست اینا انقدر لج بازن. فرمود: نفرینشون کن. خدا من و از اینا بگیره یکی مثل خودشون بهشون بده ... *

در بدر در پی ارشاد بشر میگردید
مثل او هیچ رسولی غم و اندوه ندید
 
در دلم شور عجیبی ست نمی دانم چیست 
در گلو بغض غریبی ست نمیدانم چیست
 
دخترت زار به سر می‌زند ای وای دلم
در دلم غصه شرر میزند ای وای دلم
پدرم حرفِ سپر میزند ای وای دلم 
حرف از داغ پسر میزند ای وای دلم 
یک نفر آمده در میزند ای وای دلم
 
دل بریدن ز تو بابا بخدا آسان نیست 
بعد تو واسطه ی وحی خدا با ما کیست ؟
 
این جوان کیست که از دیدن رویش در دل 
غصه داخل شده و خنده زلب شد زائل

*عزارئیل در این‌خونه رو‌ میزنه بی اذن وارد نمیشه..* 

آه یارب شده انگار صبوری مشکل 
گفت با لحن غریبانه ولی چون سائل :
با اجازه بگذارید بیایم داخل‌
 
با ادب آمد و در پیش پدر زانو زد 
پرده از صورت پوشیده خود یک سو زد 

مژده ای رحمت رحمان که سحر نزدیک است 
ای رسول مدنی وقت سفر نزدیک است 
شبِ بیچارگی نسل بشر نزدیک است
به علی هم برسان روز خطر نزدیک است 
وقتِ آتش‌ زدن یاس و تبر نزدیک است
 
پدر آمادهٔ رفتن به سماوات ولی 
نگران است برای غمِ فردای علی 

تکیه بر دست علی زد گل باغ ایجاد
نظری کرد به زهرا و دوباره افتاد 

آه! از سینه ی افلاک بر آمد هیهات 
به علی فاطمه را باز امانت میداد 
داشت اما خبر از قصهٔ زهرا ای داد

ای همه این همه بی کسی
 ای وای سرم درد گرفت
دلِ سرشارِ غم شعله‌ ورم درد گرفت

او ز فردای حسین و حسنش داشت خبر 
از خزان گشتن باغ و چمنش داشت خبر 
از به آتش زدن یاسمنش داشت خبر 
از غمِ حیدر خیبر شکنش داشت خبر 
از حسین و بدن بی سرش داشت خبر 

اشک، از دیده فرو ریخت و روحش پر زد 
پر زد و دختر مظلومه ی او بر سر زد 

 بگم روشنت کنم بصیرت در روضه بدونی شیعه از کجا ضربه میخوره.."ان الدین عندالله السلام" و این اسلام با محرم‌ و صفر زنده است.یه معادله است.یهود میدونست اسلام میاد همه‌ی دنیا رو میگیره،یهود میدونست یه پیغمبر میاد کاری میکنه کارستون همه ی دینها در دینش خلاصه میشه. اینا میدونستن بشارتها در تورات و انجیل و و زبور داده شده بود. میدونستن پیغمبر فعالیتش تو‌ مکه نمیگیره.. چند صد ساله قبلش رفتن تو مدینه جا گرفتن..اوس و خزرج و... اینا آمدن آماده بودن به موقع ضربه رو بزنن.. از علی هم نقره داغ شده بود درِ خیبر رو کنده بود، بیچاره اشون‌ کرده بود.با هوچی گری حمله کردن و با هوچی گری بیعت گرفتن.همه میگن چرا دوشنبه؟ چون بیشتر جمعیت یهود روز دوشنبه در مدینه بودند.دوشنبه بازارشون بود.اون روز  رفتن در خانه رو آتیش زدن..همه جا پیغمبر فرمود:"فاطمة بضعة مني" 

جمعیت زیادی از یهودیا جمع شدن  دیدن علی رو دارن میبرن  همچین که کمربند علی رو‌کشید از یه طرف فاطمه با قوت الهیه نه قوت بشری کمربند مولا رو مشید همه ی نامردا رو زمین ریختن..آی کینه به دل گرفتن علی رو رها کردن.. با غلاف و با تازیانه با تمام کینه ها زدند..مادر زیر دست و پا گم‌ شد.. یه جام زینب تو محله ی یهودیها همه سنگ برداشتن .. 

الشام ،الشام، الشام.. فرمود: هفت تا مصیبت تو شام  بر ما وارد شد. بالاترینش  این بود ما رو از محله ی یهودیها آوردن..
یه عجوزه ای بلند شد گفت:آی یهودیا حالا موقع انتقام خیبره.. اون سری که میبینید سرِ پسر کنندهٔ در خیبره.. انقدر سنگ زدن سر بابام از روی نیزه افتاد....

«حسین..»