نمایش جزئیات

روضه و توسل ویژه شهادت ابا المهدی آقا امام‌حسن عسکری علیه السلام اجرا شده به نفسِ حاج علی استاد هاشمی

روضه و توسل ویژه شهادت ابا المهدی آقا امام‌حسن عسکری علیه السلام اجرا شده به نفسِ حاج علی استاد هاشمی

فرمود امام  عسکری شاه ضمن 
از بعد من است امامتان مهدی من 
یعنی گل نرگس در این باغ و چمن 
بر آل علی بود چنان روح به تن 
بر خدمت حضرتش کمی همت کن 
بر دشمن مرتضی علی لعنت کن
 
فرمود که بر ابوالادیان 
آنکس که بود زبعد من بهر تو امام
آنکس که نماز گذارد بر من به عیان
نادیده بگوید چه بوَد در همیان 
او هست امامت به درش خدمت کن 
بر دشمن مرتضی علی لعنت کن 

*ابوالادیان گفت: آقا! چه نشانه ای پیدا کنم بعد از شما؟ گفت آن کسی که از تو بپرسد داخل همیانت چیست و بدون اینکه تو بگی همه داخل همیان رو به تو بگه امام توست. او که بر من امام عسکری نماز بخواند اوست. و لذا ابوالادیان آمد و دید که جعفر آماده میشه برا نماز خواندن تعجب کرد! او که کذبش آشکار بود و فسق آشکار داشت اما دید ناگهان پسر پنج ساله ای آمد و عمو را کنار زد فرمود: کنار برو من باید بر پدرم نماز بخواند..*

ما راست امام مهدی آن جان جهان 
آنکس که کند روزی از کعبه قیام 
چون ختم رسل بوَد وِرا کنیه و نام 
شاد از عملت تمامی عترت کن 
بر دشمن مرتضی علی لعنت کن

ای سرا پای حُسن حیِّ  ذوالمنن
سومین ابن الرّضا دوم حسن 
ای هزاران آفتابت مشتری 
یا اب المهدی امام عسکری 

دُرِّ ده دریا و بحر یک گُهر 
آن گُهر خود حجت ثانی عشر 

*خودش دُرِّ ده دریا بود اما بحر یک گُهری بود مثل امام زمان ..عظمت امام عسکری سلام الله علیه این بود که حفظ جان این امام کند. بقیة الله اون امامیه که وعده پرودگار است.. *

سامره از داغ تو شد رستخیز
مهدیت شد داغدارت دل غمین
 وای من وای من... 

گفتم از جان دادن ابنُ الرضا 
حال گویم از شهید کربلا
 
گر چه بودت اشک دامن دامنت 
کی بوَد زنجیر و غل بر گردنت 
پیکرت زخم از دم خنجر نداشت 
اما پیکر جد غریبت سر نداشت 

آه از آن ساعت که زین العابدین 
قبله گاه عابدین و ساجدین 

دید در گودال خون در خاک و خون 
پیکر پاک پدر را لاله گون 
دید خواهر اشک ریزد از دو عین
مادرش فریاد میزد یا حسین..
 
*لحظه آخر پسر آمد آب به دست بابا داد اما دلها بسوزه برا اون آقایی که هی صدا می زد..جگرم از تشنگی میسوزه..*
 
سینه زنی

ای ذوالجناح رو به حرم گو به دخترم
تا آخرین نفس پدرت گفت آب آب

میسوزد از زهر جفا پا تا سر من 
چون شمع آتش دیده سوزد پیکر من 

خون شد ز غمها جگرم
بیا به بالین پسرم مهدی کجایی؟؟
 
گرد یتیمی بر سر و رویت نشسته 
داغ پدر بر قلب حق جوییت نشسته
 
در این عزا و این مِحن
 صبراً لکَ یا ابالحسن مهدی کجایی ؟

چشم پدر به راه بود ای پسر بیا 
تا جان نرفته از تن من زودتر بیا 

صاحب عزا به ختم، حضورش مسلَّم است 
مردم تمام منتظر ای منتظر بیا..