نمایش جزئیات
روضه و توسل ویژه شهادت ابا المهدی آقا امامحسن عسکری علیه السلام اجرا شده۱۴۰۲ به نفسِ حاج محمد رضا طاهری
* شنیدید یه جوشانده ای حضرت امام عسکری علیه السلام طلب کرد. عقیل غلام حضرت، آورد، جوشانده رو دست حضرت داد. این قَدَر بدن ضعف داره، این زهر چه کرد؟ این قَدَر دست می لرزید. این کاسه هی به دندان های مبارک حضرت میخورد، نتونست. فرمود: عقیل برو تو این اتاق، پسرم مهدی رو می بینی، صداش کن. میگه اومدم دیدم یه آقازاده ای مَه پاره، سر به سجده گذاشته داره با خدا حرف میزنه. نمازش تموم شد گفتم آقاجان! پدرتون منو دنبال شما فرستادن. آقا رو آوردم. تا امام عسکری چشمش افتاد به عزیز دلش، امام عسکری داره اینطوری میگه: «يَا سَيِّدَ أَهْلِ بَيْتِهِ اسْقِنِي الْمَاءَ فَإِنِّي ذَاهِبٌ إِلَى رَبِّي» دیگه وقتی برام نمونده باباجان! دیگه مهمان خدا دارم میشم. بیا کنار بسترم، میوه ی دلم! آقاجان...! *
امشب ای تنهای عالم از همه تنهاتری
وای من با چشم گریان در کنار بستری
ابرِ بغض آمد گلوی آسمانت را گرفت
روزگارِ پیر بابای جوانت را گرفت
از غریبی توام چشم تَرَش می سوزد و
از تبِ زهر جفا هم پیکرش می سوزد و
گرچه ارث از غربتِ نام حسن داری به جان
اما بوده از زخم زبانِ همسر خود در امان
* یه سندی هست که نوشتن حضرت نرجس خاتون عرضه داشت، آقاجان! من بعد از شما دیگه نمیخوام بمونم.به دعای امام عسکری، یه روایتی که میگن امروزی که گذشت روز وفات و رحلت حضرت نرجس خاتون بود. این یه امام حسنه. یه همسر با وفایی مثل نرجس خاتون داره. قربون آقام امام حسن مجتبی برم. با زبان روزه، با کام عطشان. تا یه مقدار از آب داخل کوزه خورد گفت: آه جیگرم...*
با حضورت مرهمی آن سینه ی بی تاب را
تشنه لب بود و رساندی بر لبانش آب را
* گفت جیگرم میسوزه. چه کسی ساقیِ بابا شد عزیز دل نرجس خاتون. اومد خودش با دستای نازنینش آب بر لبای بابا رسوند. آخ بمیرم! این یه امام بود صدا میزد آه جیگرم! یه امامم داخل گودال، وقتی صدا میزد آه جیگرم! نانجیبا میومدن مشک های آب رو دور گودال رو زمین خالی میکردن. آه...*
کاسه را دادی به دستانی که لرزان بود آه!
کاسه ای که وقت برخوردش به دندان بود آه!
در بهار زندگی یاد خزان افتاده ای
حتم دارم یاد چوب خیرزان افتاده ای
* آخ حسین... یابن الحسن! اگه امشب، فردا چشم های نازنین شما بر مصیبات پدرتون گریانه، اما همه ی عمرت برای این روضه گریه کردی. فرمودی: اگه اشک چشمم تموم شه خون گریه میکنم...*
باز جای شُکر دارد پیکرش پامال نیست
خواهر غمدیده اش دور و بر گودال نیست
باز جای شُکر دارد که لبش عطشان نماند
پیکرش در زیر پای اسب ها عریان نماند
«صلی الله علیک یا سیدنا المظلوم... حسین...»
* حرف تشنگیه ها...*
ای تشنه لب حسین ...
بسکه لب تشنه بودی آسمونو دود می دیدی
شنیدم که از عطش کبود شدش لبات
«حسین...»