نمایش جزئیات
روضه به مناسبت شهادت سید مقاومت پایان صهیونیسم اجرا شده به نفس حاج سیدرضا نریمانی
بلندشو علمدار، عَلَم رو بلند کن
باز هم پرچم این حرم رو بلند کن
واسه بچه هایی که چشم انتظارن
میخوان سر روی شونه ات بذارن
واسم تکیه گاهی به تو تکیه کردم
تا تو از خیمه رفتی چقدر گریه کردم
نبینم که داری تو به هق هق میوفتی
به من تا به امروز برادر نگفتی
یه دل سیر به من بگو برادر
میخوام صدات بپیچه توی لشکر
شاید فقط زینب کنه گلایه
بگه چرا بهش نگفتی خواهر
بلندشو علمدار به این آهِ جانسوز
به کوری اونایی که امروز
توی فکر خلخال به فکر کنیزن
میخوان آبروی حسین رو بریزن
میخوان زینبم رو بدن زجر و آزار
توی شام و کوفه، توی کوچه بازار
تو جمعِ یه عده زنای یهودی
تو بزمِ شرابی که میرن به زودی
زینب الان دلشوره داره عباس
حق داره که طاقت نیاره عباس
گفتم بهش میبرنش اسارت
بهم میگفت: مگه میذاره عباس
*اومد بالا سَرِ عباسش دید داره گریه میکنه، همچین که این خونارو پاک کرد دید از گوشه های چشم عباس اشک جاری شده، گفت: عباسم! من باید گریه کنم برادری مثل تو رو از دست دادم، چرا تو گریه میکنی؟ صدا زد: حسین جان! الان تو بالا سرم نشستی، سرم رو بغل گرفتی، دارم چند ساعت دیگه رو میبینم کسی نیست سَرِ تو رو بغل بگیره، این صورتت رو روی خاک داغ کربلا میذاری، ای حسین!...