نمایش جزئیات
روضه و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها ویژه ایام فاطمیه به نفس آقا سید محمد جوادی
از آنچه در دو جهان هست بیشتر دارد
فقط خداست که از کار او خبر دارد
یکی برای علی ماند و آن یکی همه بود
اگر چه لشکر دشمن چهل نفر دارد
خدا خیر بده به مستمعی که زمزمه داره این کمتر کاریه که ما به ناله برا مادرمون فاطمه بزنیم .. خانمی که داغدارِ و تو بستر افتاده ..
عقیقِ سرخ از آتش نداشت واهمه ای
کسی که کفو علی می شود جگر دارد
کمر به یاری تنهایی علی بسته
میان کوچه اگر دست بر کمر دارد
[این گوشه کار نشستی ، برا فاطمه مثه شمع بسوزیم .. اگر مادر داری خدا برات نگه داره اگه مادر نداری ان شاالله امشب سر سفرهی فاطمه باشه .. با بچه های علی هم صدا شو ..]
سر علی به سلامت چه باک از این سردرد
محبت ولی الله درد سر دارد
کسی که شهر سر سفره ی قنوتش بود
چگونه دست به نفرین قوم بردارد ؟!
.
صدا زد : ” اَشهد انّ علی ولی الله “
ولی دریغ که این شهر گوش کر دارد
اگرچه باغ فدک نعمت فراوان داشت
ولی ولایت او بیشتر ثمر دارد
دلای آماده ، اونایی دقیقه ها و ساعت ها رو شمردن فاطمیه بیاد .. نکنه نام بی بی رو ببرن آرام بشینی .. به خدا مدینه یه ختم براش نگرفتن .. یکی نیمد به بچه هاش سرسلامتی بده .. بچه هاش نتونستن بلند بگن مادر .. نفس داری برا خانم نفس بزن .. آخه این شبا به سختی نفس میکشید فاطمه .. برا خانمی داری نفس میزنی که همه عمرش هجده بهار دیده
هجده بهار داشتُ صد ساله مینمود ..
دست اجل گرفت از او خشت بعد خشت
یه موقعی دست به دیوار می گرفت یه موقعی هم دست رو شونهی حسن میزاشت قدم میزد .. طوری شد بعد از شهادت بی بی میگفت مادر :
تو که شربت ز دست مرگ خوردی
چرا مادر عصایت را نبردی ..
قربون قبر گم شدت مادر ..
گرفت راه زنی را به کوچه راه زنی
در آن محله که بسیار رهگذر دارد
فدای محسن شش ماهاش که زد فریاد
سپرد ندارد اگر مادرم، پسر دارد ..
کشید و بُرد، زد و رفت، من نمیدانم
حسن دقیقتر از این ماجرا خبر دارد
قربونت برم که روز به روز آب شدی ..
دور بسترش نشستن مادر یه دعا کن .. شب تا صبح برا همسایه ها دعا میکنی ، یه دعا هم برای خودت کن حسین آمین بگه حسن آمین بگه .. دستاشون رو بالا آوردن (خدا بهتون خیر بده مجلس بی بی رو دارید گرم میکنید .. مگه هر چشمی میتونه برا فاطمه گریه کنه ..) یه وقت صدا زد : اَجل وَفاتی سَریعا .. آی نَنَه .. علامه طباطبایی فرمود فقط سادات نمیتونن بگه مادر ، گفت هر دلی که برا فاطمه بِتَپه میتونه بگه مادر .. آی خانم .. آی خانم ..
عمریست دل به چشم تو بستم نگاه کن
زهرایِ من، علیُ تو هستم نگاه کن
ای دل بریده تا نبریدم بلند شو
ای پر شکسته تا نشکستم بلند شو
زانوی بوتراب به خاک آشنا شده
بر خاک التماس نشستم نگاه کن
یک دستِ من ز پیکر خیبر توان گرفت
حالا به لرزه های دو دستم نگاه کن ..
من علی ام .. حرف بزن با من .. از روزی که از کوچه برگشتی دیگه صورتت رو ندیدم ..
زدنت ، کبود شده همه بدنت ..
زدنت ، جلوی چشمایِ حسنت ..
زدنت .. زدنت ..
دلم رو بردی ، دستُ بالا آوردی
قنوت بهونهتِ میخوای بگی سیلی نخوردی
چه سر به زیری ، نکنه داری میری
دستِ شکسته سختته بخوای که رو بگیری
اونا که مَردن، تو روضه کوهِ دردن
پیرای ما واسه جوونیه تو گریه کردن
دلم آتیشِ، که میگفتم همیشه
حسن باهات باشه کسب مزاحمت نمیشه ..
جلو حسن زدنت ، خجالت از حسن میکشی
جلو حسن زدنت ، که منت کفن میکشی
زدنت ، کبود شده همه بدنت ..
زدنت ، جلوی چشمایِ حسنت ..
زدنت .. زدنت ..
خوش به حال اونایی که برا بی بی داد میزنن.. نامرد بی هوا تو صورت مادرِ ما زد ..
خدا کند که زنی بی هوا زمین نخورد ..
دم غروبِ، گلایه هام زِ چوبِ
دیدم یزید با خیزران روی لبت میکوبه
یه شب نمیشه که راحتم بزارن
شده بابا بخوای سر بریدهشو بیارن؟!
زدنت، بهونه دخترت رو گرفت
زدنت ، رباب دویدو سرت رو گرفت
حسین ....
گوشه خرابه رفتیم همه فیض ببرن ، مظلومین غزه رو یادت نره ، دخترایی که بین آوارها موندن .. یارالی بابا .. گفت بابا :
خواب دیدم که برایم گل سر آوردی
خار از این پای پر از آبله در آوردی