نمایش جزئیات

سینه زنی و توسل به امام حسن علیه السلام اجرا شده به نفسِ کربلایی وحید شکری

سینه زنی و توسل به امام حسن علیه السلام اجرا شده به نفسِ کربلایی وحید شکری

دوباره اسم غربتِ، دلم میگیره
اسم حرم میاد، دلم ماتم میگیره..

عکس خرابهٔ بقیع‌و تا میبینم
اشکم امونم نمیده گریه‌م میگیره..

            گریه‌م میگیره

آقام حسن یه دونه زائرم نداره
گریه‌م میگیره...

یه گنبدِ طلا، حتی عَلَم نداره
گریه م میگیره...

حتی آقام، شعر قدم‌قدم نداره
قدم قدم، با یه عَلَم...

آخر میریم تو صحن زیبای حسن
به‌زودی تو، صحن آقا...

میریم یه مشایه با کلی سینه‌زن
آقام حسن…

جانم حسن، جانم حسن
ای جانِ جانانم حسن، جانم حسن..

چه باب قبله‌ای داره، اربابم اما
حسن یه سایه‌بونیَم، نداره حتی..

تو این شبایی که آقام، زائر نداره
روضه میگیره مادرش، حضرت زهرا..

تصورش کن
تو باب قبلهٔ حسن، وایسی ایشالله..

تصورش کن
آروم آروم اشک میریزی، میری پایین پا...

تصورش کن
دست ادب به سینه میگی، سلام آقا...

سلام آقا، که الان تو بقیع هستم
دخیلم رو، به باب القاسمت بستم...

حسن جانم…
غلط گفتم، که چیزی توی کاسه‌م نیست
منو دست، حسین دادی حواسم نیست...

حسن جانم…
حسن جانم، حسن جانم…

الهی دق کنن غرورش رو شکستن 
هنوز شبا تو خواب آقام میزنه فریاد..

پیش نگاش چی شد که تو یک شبه پیرشد 
از بعد داغ کوچه ها به لکنت افتاد ...

تصورش کن، یه مادرو چهل تا بی حیای نامرد
تصورش کن ، هرکی یه جور پیش پسر مادرو میزد ...

تصورش کن، وقتی همه رفتن عقب مغیره اومد ..

من ایستاده بودم دیدم که مادرم را 
دشمن گهی به کوچه ،گاهی به خانه میزد..

گردیده بود قنفذ هم دست با مغیره 
او با غلاف شمشیر ، با تازیانه میزد ...