نمایش جزئیات

روضه و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها اجرا شده به نفس کربلایی علی پیله وران

روضه و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها اجرا شده به نفس کربلایی علی پیله وران

"السَّلاَمُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا الصِّدِّيقَةُ الشَّهِيدَةُ
السَّلاَمُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا الْمُضْطَهَدَةُ الْمَقْهُورَةُ"

ذکر و وردم مدام فاطمه است 
افتخارم ز نامِ؛ فاطمه است

شیعه گی مذهب است و مکتب ماست
به خدا این مرامِ فاطمه است

*از فاطمه یاد گرفتیم که شیعه و محب امیرالمومنین باشیم *

جبرییلی که عرش کشور اوست 
درمدینه غلام فاطمه است 

نی عجب گر محدثه باشد 
وحی مُنزل کلام فاطمه است

ایها الناس علی ولی شماست 
تا ابد این پیامِ فاطمه است 

عاقبت در خلافت مهدی 
چرخ گردون به کام فاطمه است 

*چه خبر شد مدینه، روز روشن زدن دختر پیغمبرو..*

سایه ی سوختن خیمه به دیوار افتاد 
گذر زینب از این کوچه به بازار افتاد 

 *یعنی هر اتفاقی افتاد از سقیفه شد"إِذَا کُتِبَ الْکِتَابُ قُتِلَ الْحُسَین" حواسمون باشه از کجا بوده..*
 
تا که با نعره ی یک سنگدل آیینه شکست 
شیشه ای خرد شد و از سر دیوار افتاد 

* گریه فاطمیه متفاوته با گریه ی محرم و صفره..خودشون فرمودن. امام صادق فرمود: خدا رحمت کنه کسی رو که برا مادر ما بلند بلند گریه کنه..چرا امام معصوم  این حرف و میزنه؟ شاید یک دلیلش اینه که مادرشون جوون بوده جوون مرگ شده برا جوون باید بلند گریه کرد.از کجا این حرف و میزنی؟ ببینید کربلا دو سه جا نوشتن امام حسین "فبکا بکائا عالیا" 
یعنی ابا عبدالله بلند بلند گریه کرده. اولین جایی که بلند گریه کرده بالاسر علی اکبرشه، بالاسر جوانشه.. عبارت اینه "فجلس علی التراب" رو خاک نشست یجوری گریه کرد.صداش به خیمه ها رسید. برا همین خواهرش از خیمه ها بیرون دوید هی میگفت خدایا برادرم از دستم رفت یعنی چی ؟ فعل امام برا من و تو حجته اگه ابی عبدالله بلند گریه کرده برا جوونش یعنی برا مادر جوون امام حسین باید بلند بلند گریه کرد..*

پای آتش به در خانه گلها واشد 
غنچه ای سوخت به پهلوی گلی خار افتاد 

کینه و بغض و حسد دست که دادن به هم 
دست مادر وسط معرکه از کار افتاد

عمر گهواره به بوسیدن محسن نرسید 
قرعه ی چوب به تابوتِ تن یار افتاد

میخ شمشیر شد و نیزه شد و خنجر شد 
میخ تیری شد و در چَشم علمدار افتاد

*بی بی تا رسید جلو در مسجد دید یک شخصیت نامردی مثل خالدابن ولید شمشیر گرفته بالا سر علی. گفت اگه رها نکنید میرم کنار قبر بابام پیراهن بابامو رو سرم میندازم نفرینتون میکنم. فضه میگه خانوم برگشت خانه.. نشست کنار قبر پیغمبر تو حجره فرمود: بیار پیراهن بابامو.. علی تنهاست. هنوز فاطمه نفرین نکرده سلمان میگه ستونهای مسجد میلرزید از رو زمین کنده شد. بیت الاحزان محدث قمی میگه طوری این ستونها بالا رفت که یکنفر میتونست از زیرش رد بشه. تا این اوضاع شروع شد امیر عالم نگاه به سلمان کرد فرمود: یا سلمان! خودتو برسون به زهرا بگو علی گفته صبر کن. سلمان رسید فاطمه آرام شد. امیرالمومنین هم برگشت. اما تو‌ کتاب الاسرار نوشتن وقتی مولا برگشت همه لباسش پاره پاره شده بود.
امیرالمومنین تو اون درگیریهای کوچه یقه امیرالمومنین پاره شده بود این لباس خودشو حائل میکرد فاطمه رو نزنن ..اره میخوام یک‌ جمله بگم لباس علی تو اون گیر و دار پاره پاره شد. اما ننوشتن لباسش با خنجر و نیزه پاره پاره بشه. حسینش تو گودال انقدر تیر و نیزه به بدنش زدن لباسش پاره پاره شد.خواهرش اومد کنار گودال صدا زد.."یَومٌ عَلیٰ صَدرِ المصطفیٰ. وَ یَومٌ عَلیٰ وَجهِ الثَّریٰ"

 «به قصد فرج دستت و بیار بالا سه مرتبه بگو یا حسین....»