نمایش جزئیات

روضه و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها اجرا شده به نفس حجت الاسلام سید رضی مرتضوی - حلالم کن ای علی جان

روضه و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها اجرا شده به نفس حجت الاسلام سید رضی مرتضوی - حلالم کن ای علی جان

"اللّهمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَهَ وَ ابیها وَ بَعلِها و بَنیها وَ السِّرِ المُستَودَعِ فیها بِعَددِ ما احْاطَ بِه عِلْمُکَ..السَّلامُ يا فاطِمَةَ الزَّهْراَّءُ يا بِنْتَ مُحَمَّدٍ يا قُرَّةَ عَيْنِ الرَّسُولِ يا سَيِّدَتَنا وَمَوْلاتَنا اِنّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِكِ اِلَى اللّهِ وَقَدَّمْناكِ بَيْنَ يَدَىْ حاجاتِنا يا وَجيةً عِنْدَاللّهِ اِشْفَعْی لَنا عِنْدَاللّهِ"

زهرا که عنایتش به دنیا برسد
جز او که به فریاد دل ما برسد
یا رب سببی ساز که در روز جزا
پرونده ی ما به دست زهرا برسد

*در این روزا امیرالمؤمنین پرستار فاطمه زهراست.روزای آخر بی بی دو عالم فاطمه زهراست..می نشست کنار بستر فاطمه نگاه میکرد فاطمه اش مثل شمع آب میشه داره آرام آرام از دستش میره کاری نمیتونست بکنه علی...*

 بَسان شمع سحرگاهان از وجود
 من یک نفس مانده ای  علی جانم
تماشاکن از کبوتر تو مشتی بال و
پری در قفس مانده ای علی جانم 
چونان شمعی رو به پایانم 
حلالم کن ای علی جانم ای علی جانم 

*آه! باسختی صحبت میکرد، نفس نفس میزد، در این روزای آخر حتی نمی تونست از این پهلو به اون پهلو بشه خانوم فقط هجده سالشه..اسما رو صدا میزد کمک کن پهلو بگردونم. با نفس نفس چشماشو باز کرد رو به علی کرد گفت: علی جان! زهرا رو حلال کن منو ببخش..ناله ی علی بلند شد، اشکاش سرازیر شد. ای دختر پیغمبر این چه حرفیه می زنی...*

چونان شمعی روبه پایانم 
حلالم کن ای علی جانم
دگر خورده تیشه بر ریشه
دستِ باد خزان کنده بنیادم
اگر چندی زحمتت دادم
یک شب دیگر بر تو مهمانم

علی جانم!
 به عشق تو پشت دررفتم
کوچه ها دیدم گریه ها کردم
تو را بیش از هر کس دیگر
در نماز شبها دعا کردم

چنان شمعی روبه پایانم
حلالم کن ای علی جانم 

*چند تا وصیت کرد.حضرت زهرا اولین وصیتش این بود علی جان برام تابوتی  درست کن.تابوت رو برا امیرالمومنین ترسیم کرد. اینجوری درست کن. بعد وصیت کرد علی جان  شبانه مرا غسل بده شبانه کفن کن. موقع غسل دادن پیراهنم رو در نیار. از روی پیراهن بدن زهرا رو غسل داد. علی سِرّش رو کِی فهمید؟؟ اون زمانی که دستش رسید به بازوی ورم کرده ی زهرا. زهراجان! راضی نبودی علی زخمهای بدنتو ببینه،اما کجا بودی کربلا.. راضی نبودی زینبت زخمهای بدنتو ببینه. گفتی شبانه در تاریکی شب  بدنت روغسل بدن اما کجا بودی ببینی زینب اومد کناریه بدن پاره پاره وبی سر حسین.. هرچی نگاه کرد یه جای سالم پیدا نکرد زینب ببوسه لبها رو گذاشت رو رگهای بریده ی حسین..* 

بوسیدم آنجایی که پیغمبر نبوسید
زهرا نبوسید حیدر نبوسید 
حتی نسیم صحرا نبوسید 

"صلی الله علیک یا اباعبدالله 
صلی الله علیک و رحمة الله و برکاته"
 
برحاشیه ی برگ شقایق بنویسید 
گل طاقت فشار در و دیدار ندارد