نمایش جزئیات

روضه و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها اجرا شده ۱۴۰۲ به نفس حاج‌ حسن کاشانی

روضه و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها اجرا شده  ۱۴۰۲ به نفس حاج‌ حسن کاشانی

چشم خشک؛ از چشمهای تر خجالت می‌کشد
چشمه وقتی خشک شد، دیگر خجالت می کشد

چشم اگر آلوده گردد اشک آن کم می شود
میوه هر چه دور از آفت باشد آبش بیشتر
 
طفل بازی گوش را شرمی نباشد از کسی
بیشتر با گریه ی مادر خجالت می کشد

*هممون وقتی که بچه بودیم مدرسه میرفتیم تکلیف نمی‌نوشتیم یک کاغذهایی میدادن میگفتن برو ولی تو بیار، وقتی بابامونو می‌بردیم میگفت: دستتو بگیر، جلو بابا سه چهارتا خط کش میزد کف دست.. اما اون روزی که با مادرمون میرفتیم میگفت: من بچه رو جلو مادرش نمیزنم..نامرد گفت دیدم تو گودال داره صدا میاد، بنیّ..*

یادش بخیر موی تو را شانه میزدم
افتاده دست شمر چرا خاطرات من

*یه سوال دارم اگه یه بچه رو جلو مادر بزنن سخته یا برعکسش؟ خدا نیاره برا یه بچه ای که جلو چشش مادرشو بزنن.. ننوشتن جایی، استحسانه..یه روز عمه ی سادات نشست روبروی امام حسن، گفت: همش کز میکنی یه گوشه، داری از غصه دق میکنی، چی شده؟ یعنی تو کوچه هیچ کار نکردی؟ یه سری تکون داد، خواهر! به جان خودم ایستادم به روی پنجه ی پا اما حیف دستش از روی سرم  گذشت....*

↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
‼️هزینه استفاده از مطالب کانال دعای خیر شماست...#تقديم به ساحت مقدس #امام_زمان روحی له الفداء و ارواح اهلبیت، پیامبران، شهدا، اؤلیای الهی، #شیعیان و محبین امیرالمؤمنین، بد وارث و بی وارثها و #مادحيني كه سر به سینه تراب نهاده اند، در تمامی عوالم #صلوات

از کرامت بر جبینِ ما همه
ثبت کن هذا محبُ الفاطمه

نامه ی احوال نوکرها به دست فاطمه ست
آنقدر می بخشد او نوکر خجالت می کشد

گر به زهرا برسد نامه ی ما نیست غمی
هر کسی بچه ی بد را زده مادر نزده

*امیر عالم هستی فرمود: دنیا با بلا پیچیده شده. دیدی توی خانواده یه بچه ناخلف دارن از چشم خواهرمیوفته، از چشم برادرمیوفته، از چشم بابا میفته، اما  وقتی میری سر سجاده میبینی مادر همش میگه بچه ام، بچه بدم باشه برا مادر، بچه ست..
امشب برا ما مادری کن..*

«چادرت را بتکان روزی ما را بفرست»

هر کسی بچه ی بد را زده مادر نزده

شک ندارم که قیامت هم از او شرمنده هستم
با ورود فاطمه محشر خجالت می کشد

بیشتر غمهای مادر را به دختر می دهند
گر بیفتد مادری دختر خجالت می کشد

*اما وقتی اومد رو تل، همه ی غصه ی عمه ی سادات، ناچار دست رو سر گذاشت عقیله ی بنی هاشم مضطر شد آخه دیده مادرش امامشو از زیر تیغ تو مسجد نجات داد با اون وضعيت، دید شمشیر رو سر امیرالمومنین گرفتن، علی جانش رو از زیر شمشیر نجات داد.اینجا اول جان امامش در خطره، از این ورم اون حرامی پنجه انداخته تو موها تا حالا کسی قد و قامتشو ندیده..*

آی شمر امام است احترامش کن
چقدر پشت و رویش میکنی تمامش کن

زود راحتش کنید رو تنش پا نذارید
آی نامسلمونا اول بکشید بعد غارتش کنید

«حسین.....»