نمایش جزئیات
قسمت پایانی متن روضه شهادت حضرت زینب سلام الله علیها-سید مهدی میرداماد
گل زخمهای پیکر صد پاره ی حسین
آیات بیشماره ی قرآن زینب است
الله اكبر،مطمئنم اهل ناله ای،والا به این صراحت نمی گفتم
گل زخمهای پیکر صد پاره ی حسین
آیات بیشماره ی قرآن زینب است
سرهای نوک نیزه همه دستههای گل
تنهای پاره پاره، گلستان زینب است
حسین....بارك الله اهل ناله..بابا این زینب تو دنیا اومده تو بغل حسین بوده،حواسمون رو جمع كنیم بعضی ها راحت از كنارش رد میشن، همه ی مدینه میدونستند علاقه ی این خواهر و بردار چگونه است،هر دختری برا ازدواجش شرط داره،حق طبیعیش ام هست ،اما یه دختر و تو این عالم پیدا كن شب عروسیش بگه،شرط من اینه به عبدالله بن جعفر گفت:عبدالله من هیچ چیز ازت نمیخوام،فقط عبدالله من از حسین جدا بشم میمیرم،عبدالله من یه روز حسینم رو نبینم آب میشم،پژمرده میشم،كجای دنیا دیدید یه خواهری به این شكل،همه ی مدینه میدونستند،اگه زینب حسینش رو به مرگ طبیعی از دست میداد ،همه ی مدینه بهش حق میدادند دق كنه و بمیره،مرگ طبیعی كجا و گودال قتلگاه...حالا با من هستی یانه؟
آن نیزهای که خصم به قلب حسین زد
زخمش هنوز بر دل سوزان زینب است
حسین.....
ای تشنه لب حسین حسین حسین
عشق زینب حسین حسین حسین
زینبی كه یه روز حسینش رو نبینه،یكسال و نیم از حسینش جدا شده،یك سال و نیم نوشتند بعد كربلا كی باورش میشد،یه روز، ده روز،یك ماه،یك سال و نیم زینب مونده بدون حسین كی باورش میشه
آن نیزهای که خصم به قلب حسین زد
زخمش هنوز بر دل سوزان زینب است
میخوام دل اونایی كه كربلا نرفتند بسوزونم،كی رفته كربلا؟خیلی ها نرفتند كربلا،خیلی ها كربلا رو ندیدند،چه جوری زندگی میكنید بدون كربلا؟آدم كربلا رو نبینه ناكام ازدنیا رفته.اونایی كه كربلا رفتند حرف من و با ناله اشون تأیید كنند،یكی از سخت ترین لحظه های سفر كربلا اگه گفتید چه زمانی است؟ یكی از سخت ترین لحظه های سفر كربلا ، لحظه ای است كه میخوای از كربلا خداحافظی كنی،وقتی دستت رو میآری بالا
خداحافظ ای بردار زینب
خداحافظ سایه ی سر زینب
حسین...... یعنی میشه یه بار دیگه بیاییم كربلا،هی میری تو حرم هی میای كفشات رو میپوشی،هی میری تو خیابون،هی دوباره برمیگردی،انگار دلت نمیآد خداحافظی كنی،هی با حسرت نگاه میكنی،یعنی نكنه دیگه نیآم،نكنه سفر آخرمه؟ نكنه بمیرم و نبینمت؟بابا مگه چند روز كربلا رفتی،دو روز،نه سه روز،نه یك هفته،اصلاً روایت داریم كربلا زیاد نمونید،عبارت مخصوص كربلاست. بابا سه روز میری كربلا به حرم حسین عادت میكنی،صبح میری نماز، ظهر میری نماز،شب میری زیارت،صبح تا شب بعضی ها تو حرمند،میخوام یه جمله بگم اهل روضه:سه روز حسین و میبینی سخته ازش جدا بشی،آخ امان از دل زینب، پنجاه و چهار سال،میدید حسینش كنارش ایستاده،امان امان امان،بعضی ها جوری گریه میكنند من راه روضه برام باز میشه،امان از دل زینب،من یك شب نمیتونم همه ی روضه ی زینب رو بخونم،آخه اُم المصائب ِ،من از كدوم مصیبتش بگم،اما من یه دونش رو جدا میكنم،حالا كه كار رسید به كربلا، كدوم لحظه؟اون لحظه ای كه نیزه ها رو كنار زد.
او می دوید و من می دویدم
او سوی مقتل من سوی قاتل
این شعر و خوندم كه همه بخونند
او می نشست و من می نشستم
او روی سینه من در مقابل
او میكشید و من میكشیدم
یه نگاه كرد دید زینب بالای تل زینبیه، دستاش رو گذاشته رو سرش،حسین.......هیچ مقتلی ننوشته لحظه ای كه سر از بدن ابی عبدالله جدا كردند رو كسی دیده باشه،حتی زینب، ابی عبدالله اشاره كرد،این جمله،جمله ی مستندی است،تا نگاه كرد دید زینب بالای تل داره نگاه میكنه،حسینه، پنجاه و چهار ساله زینب رو بزرگ كرده،میدونه این زینب این صحنه رو ببینه دق میكنه،میگن با چشماش اشاره كرد زینب برگرد،بعضی ها نوشتند حضرت فرمود:برگرد خواهرم. تو باید كوفه بری شام بری،اینجا رو نبینی خواهر،زینب برگشت،امر امامه،نمیتونه اطاعت نكنه،دو سه قدم اومد عقب،هنوز به خیمه ها نرسیده، یك دفعه دید زمین داره می لرزه،یه نگاه كرد
سری به نیزه بلند است
حسین.......
ای بی كفن حسین حسین حسین
شما ها دارید میشنوید اینجوری دارید گریه میكنید،شنیدن كی بود مانند دیدن،زینب دید،عبدالله جعفر میگه هرچی بهش گفتم خانم جان بذار بسترت رو ببرم داخل حجره،هوا گرمه،گفت:نه عبدالله برو بستر من رو زیر آفتاب پهن كن كن،خودم دیدم بدن حسینم زیر آفتاب سه روز برهنه و بی كفن،همه بگن:حسین.....
ای خدا به عقیله ی بنی هاشم،به عمه ی سادات،شب بی بی نبود لال میشدم این حرف رو نمیزدم،علمای ما، بزرگان ما میخواستند امام زمان رو قسم بدهند،این جوری میگفتند:"خدا به گرفتار مجلس یزید" فرج امام زمان ما برسان،بلند بگو حسین......