نمایش جزئیات

روضه و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها اجرا شده #شام_غریبان به نفس حاج سید علی حسینی نژاد

روضه و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها اجرا شده #شام_غریبان به نفس حاج سید علی حسینی نژاد

"السلام علیک یا فاطمه الزهرا س یا بنت رسول الله،یا قره عین الرسول ایتها الصدیقة شهیده السیدة الجلیله ذات الاحزان الطویله فی المدت القلیله" 

*به خدا هجده سال سنی نبود که مادر رو به قبله بخوابه دست به دعا برداره "الهی عجل وفاتی سریعا المجهوله قدرهاالمخفیه قبرها المکسوره ضلعها "سلام بر اون مادر پهلو شکسته "المظلومه بعلها"
 
*ان شاالله رزقمون بشه یه شهادتی تو حرم مادر به سر و سینه بزنیم. ان شاالله یه همچین ایامی زنده باشیم تو حرم و حریم مادر برای مادر گریه کنیم..*
 
امشب دلم گرفته از آن گریه میکنم 
هم ناله با امام زمان گریه میکنم
 
*قربون اون آقا و صاحب عزایی که تک و تنها کنار یه قبر مخفی و خاکی برا مادر عزا گرفته.. قربون امام زمانی که امشب شب یتیمی و بی مادریشه کجای عالم آقا زانوی عزا بغل کردی قربونت برم.. آقا ببین شیعیان یتیمانه برا مادرت گریه میکنن..*

یا رب رسیده شامِ غریبان یاس من 
رنگ غروب و فصل خزان گریه میکنم
 
*آخ چه خبر بود مدینه اون روز..من میخوام دلتو یه لحظه پر بدم خونهٔ مولابگم امروز چه غوغایی بود خونهٔ آقا.. روز خونه خرابیه امیرالمومنینه ..الهی هیچ خونه ای بی مادر نشه وقتی مادر از دنیا میره خونه از هم میپاشه.. وقتی مادر از دنیا میره رکن خانه خراب میشه..*

مادر ما روز آخر بسترش را جمع کرد
 گاه خنده گاه گریه همچو یک شمع کرد

*مثل امروز زینب بیدار شد این مادر خودش بستر رو جمع کرده خوشحال شد دیدن این دختر دوید زیر آسمان، خدا ممنونتم نذرهای زینب قبول کردی و مادرم رو شفا دادی..* 
 
خانه را جارو میزدلیک لب را میگزید 
روی پا نه، خویش را مثل جنازه میکشید 

*اینجا مدینه نیست..اینجا باید برای غربت مادر داد زد بیقراری کرد مرهم رو دل و زخم امام زمان گذاشت* 

گرد و خاک خانه را وقتی به جارو میگرفت
گاه گاهی هردو دستش را به پهلو میگرفت 

*میگه زینب ایستاده نگاه میکنه میدید مادر هر از گاهی دو دست رو به پهلو میگیره با زحمت غبار خانه میگیره..* 

تشنه میشد مادر آب مینوشید آن نور دو عین
 آب مینوشید و زیر لب میگفت حسین 
 
*آی مردم برا مادر باید بلند گریه کرد الهی خدا مادرتو بهت ببخشه. الهی سایه هیچ مادری از سر هیچ اولادی کم نشه اگه مادر زیر خاک داری این شبا یادش کن* 

*خبر رسید به مولا بچه ها حرفی نمیتونستن بزنن فقط میگفتن بابا بیا مادرمیگه دیدن امیرالمومنین هی زمین میخوره بلند میشه..الهی خبر ندن بهت خبر مرگ عزیز سخته..کار به جایی رسیده بچه ها به سر زنان تو مسجد دویدن راوی میگه دیدم امیرالمومنین هی چند قدم میره زمین میخوره .چندبار این فاصله کمو علی زمین خورد و بلند شد.میگه دوید تو خانه کنار بستر نشست..هی صدا میزنه"یا بنت رسول الله کلمینی" با من حرف بزن فاطمه..به خدا روح از بدنم مفارغت میکنه خانوم... خانوم علی داره دق میکنه با من حرف بزن من پسر عَمِّتَم علیم.. میگن تا صدای مولا رو شنید چشماشو باز کرد." وَبَکت وَبَکاء" گریه کردن هر دو با هم این اشک ها جاری شد.. میگه گذشت دیدن امیرالمومنین این دو دست رو روی سر گذاشت "انا لله و انا الیه راجعون"حالا علی با چهار تا یتیم قد و نیم قد چه کنه..*
 
 *غربت امیرالمومنینه امشب.. باید دق بده شیعه رو..میگه بچه هاشو جمع کرد گفت: ای نور چشمان من مادر وصیت کرده "غسلنی باللیل، کفلنی باللیل، دفنی باللیل" اگه بلند گریه کنید این نامردمان میفهمن...ببینید یه دختر چهارساله امشب چطور بغضو تو گلوش نگهداشته..اسماء میگه دیدم این بچه ها آستین به دهان عربی پشت در ایستادن..*

 چرا پس بوی غربت یارب از این خانه می آید  
صدای شستن فردی از این کاشانه می آید
 
چرا در پشت درب آن حجره نشسته چهارتن کودک
صدای ناله ی هر یک ز دل جانانه می آید

چرا از روزن در دختری دائم نظر دارد 
چه میبیند که اشک آن گل دردانه می آید

*میگه دیدم آرام امیرالمومنین این بدن نحیف رو بلند کرد رو تختهٔ یک غساله گذاشت.امام صادق ع فرمود:یه شبحی از مادر به جا مونده..*

بعد از سه ماه روزدن و رو ندیدنش 
وقتش شده فاطمه را رو نما کند

*میگه آرام دیدم گره چارقد رو باز کرد تا چارقد رو باز کرد دیدم علی شکست. دیدم به یه نقطه ای خیره میشه زینب جواب داد..*

بابا جون با چشم تر کبودی روشو بشور 
بابا جون آهسته تر زخم های پهلو رو بشور 

*میگه نگاه کردم دیدم هنوز صورت بی بی کبوده.. علی چی رو داره نگاه میکنه.. اسماء آب بریز.آقا بسه دق میکنی چشمتو بردار از این کبودی..*
  
دست میکشم که شاید بره کبودی روت 
سخته حالا عزیزم شستن زخم پهلوت

*میگه علی دست از غسل کشید این سرو به دیوار گذاشت هی میگه...*

 مریز آب روان اسماء 
که دست من به زخم سینه می آید
 
*تا اومد بند آخر کفن رو ببنده دید بچه ها از بین در دارن التماس میکنن .. صدا زد.  "هَلمّوا تزوّدوا مِن اُمّکم" میگه بچه ها ریختن رو بدن مادر..میگه دیدم این دو دست مادر یتیماشو بغل گرفته..ندا اومد علی جان ارکان و ملائکهٔ عرش به لرزه آمدن این بچه ها رو از روی بدن بردار. اولین کاری که امیرالمومنین کرد دیدن اول زینبو بغل گرفت. زینبو به سینه گذاشت.. دختره ظریفه دق میکنه.. اصلا حرفم با ملائکه ست..آی ملائکه! چنتا بچهٔ قد و نیم قد رو بدن عزیزشون دیدید بیقرار شدید..کجا بودید شما... گوشه ی خرابه.. اینجا دختر و امیرالمومنین بغل کرد گفت ظریفه حساسه دق میکنه ..آی ملائکه! کجا بودید وقتی یه سه ساله یه سر بریده بغل گرفت.. هر کجایی ناله بزن ...«یا حسین»