نمایش جزئیات

روضه و توسل به امام هادی علیه السلام علیه السلام اجرا شده به نفسِ استاد حاج منصور ارضی

روضه و توسل به امام هادی علیه السلام علیه السلام اجرا شده به نفسِ استاد حاج منصور ارضی

راهم بده،راهیِ عرش اعظمت باشم
در من بِدَم،خوبست مدیون دمت باشم

بد را بخر با خوبها بد نیست دلدارت
شاید که من هم بین جنس درهمت باشم

هرچند خیلی ها نمی آیند سامرا
کاری بکن من جزء زوّار کمت باشم

آقا!
از شیرهای برکه این را خوب فهمیدم
باید همیشه خاکسار مقدمت باشم

*حضرت رو وارد اون قفس سنگین کردن تا وارد شد همه ی همهمه های این حیوانات خوابید همه پوزه هاشون رو مالیدن به پای آقا..*

از شیرهای برکه این را خوب فهمیدم
باید همیشه خاکسارمقدمت باشم

*بعد غذا ریختن حضرت ی نگاهی کردهمه عقب رفتن اون شیر پیر اومد جلو غذا خورد.بعد از آنی که از برکه اومد بیرون متوکل لعنت الله علیه پرسید چیشدگفت:: اینا اومدن عرض ارادت کردن و اون شیر پیر به من عرض کرد. آقاجان وقت غذا خوری اینها نمیذارن منم غذا بخورم دستور دادم و همینم شد..الله اکبر...! کاشکی ما هم به اندازه ی همون حیوانات خاکسار تو بودیم..*

آموزگار جامعه دستم به دامنت
بگذار مُستمسک به حبل محکمت باشم

من زنده ام به نوکری آقا دعایی کن
کارگر هرسال بزم ماتمت باشم

ای منتهای حِرب ،ای رکن بلاد ما
یا حضرت هادی سلام الله علیک آقا...

در پادگانی غصه ی تبعید داری
اندازه ی یک عمر درد بی دوا داری

سربازها خیلی به تو بی حرمتی کردن
قدی خمو چشمی تر از اون طعنه ها داری

قبر خودت را دیدی و آرام باریدی 
آقای خوبم غربتی به انتها داری

وقتی به تو ظرف شرابی را تعارف کرد
معلوم شد که دشمنانی بی حیا داری

*وارد بزم شرابش کردن حضرت فرمود از این‌ چیزها خون و پوست و جسم ما دوره 
گفت: حالا که نمیخوری برا ما یه چیزی بگو..حضرت طوری درمورد قبر و قیامت گفت..همه لرزیدن ظرف های شراب از دستشون افتاد.بی خود از اشک های چشم صورت هاشون خیس شد.حضرت رو با احترام برگردوندن..*

خیلی  بیاد عمه زینب سوختی آنجا
خیلی به دل زخم عمیق از کربلا داری
 
شکرخدا چشمی به ناموست نیفتاده
شکر خدا اهل و عیالی در خفا داری

شکرخدا غارت نمیشد پیکرت هرگز
عمامه داری ،پیروهن داری،عباداری
حسین....