نمایش جزئیات

مدح و توسل به امیرالمومنین علی ابن ابیطالب علیه السلام اجرا شده به نفس سید حمید رضا برقعی

مدح و توسل به امیرالمومنین علی ابن ابیطالب علیه السلام  اجرا شده به نفس سید حمید رضا برقعی

الا ‌ای جان من قربان آن چشم کمانگیرت
چرا آخر پر ما را نمی‌گیرد پر تیرت؟

بیابان در بیابان می‌کشم با خود جنونم را
رهایی خسته‌ام کرده؛ کجا افتاده زنجیرت؟

مسلمان توام اما دهانم آب می افتد
در آن وادی که کافِر غسل کرد از آب شمشیرت

به دریا می‌رسد توصیف بسیارت که افتاده ست در اعماق فرات القطره در القطره تصویرت

چه راز سر به مهری با خدا داری نمیدانم . جهان را با چه ترفندی در آوردی به تسخیرت

مرکب ریختی بر پوستینی، پوستین جان یافت
قلم تحریر می‌زد دم به دم هنگام تحریرت

تو را هرگز نفهمیدند مردم، این گناهت بود
تو هرگز نیستی چون مردمان، این است تقصیرت

تو! در ویرانه‌ها هم‌سفره بودی با جذامی‌ها
چقدر افتاده‌ای؛ با حاکمان این است توفیرت

هنرمند از هنرهای خودش الهام می‌گیرد
خداوند آفریده‌ست این جهان را تحت تاثیرت