نمایش جزئیات

مناجات و توسل ویژۀ مبعث پیامبر رحمت حضرتِ محمد مصطفی صلوات الله علیه و آله اجرا شده به نفسِ حاج‌ محمد رضا بذری

مناجات و توسل ویژۀ مبعث پیامبر رحمت حضرتِ محمد مصطفی صلوات الله علیه و آله  اجرا شده به نفسِ حاج‌ محمد رضا بذری

پائی که مشهد می‌رود، رفته مدینه
هر چند به ظاهر این مسافت فرق دارد

هر روزِ مبعوث نماز صبح ، صحنی
پیش رضا، صور قیامت فرق دارد

یک غار کوچک، عرش را جا داده در خود
با چشم باطن، وُسع و وسعت فرق دارد

وقتی وظیفه، گفتن از اوصاف مولاست
پس مطمئناً این نبوت فرق دارد

یا أیهاالمزمل، از جا زود برخیز
حرف از علی شد، باز آقا زود برخیز

چهل سال رفت و نوبت پیغمبری شد
حالا در این اُمُّ القُریٰ چه محشری شد

خواندی به محض این که بِسمِ ربِّ زهرا
فوراً لبت از ذکر کوثر، کوثری شد

قرآن بخوان که دوره‌ی غربت تمام است
قرآن بخوان، دوران مرگ کافرین شد

هر آیه شأنی از علی را داشت با خود
یعنی که قرآن هم از اول حیدری شد

از آن زمانی که سرت بر پای مولاست
تاج سر شیعه، عجب تاج سری شد

پرواز یعنی یا علی و یا محمد
اعجاز یعنی یا علی و یا محمد

راحت برو، راحت بیا هرجا علی هست
اصلاً چرا احساس غربت، تا علی هست

فوراً برو بت‌خانه را ویران‌ سرا کن
حالا که روی شانه ات، آقا علی هست

بفرست از مکه بیاید تا مدینه
باشد خیالت جمع از زهرا، علی هست

سنگ جنون خوردی، از این و آن اگر‌چه
مجنون توئی، در رتبه‌ی لیلا، علی هست

در درّه گیر افتاده‌ای، آرام هستی
یاران اگر‌چه رفته‌اند، اما علی هست

خورشید را هم چند ساعت جا به‌ جا کرد
مثل تو سُکّاندار این دنیا، علی هست

خورشید شد، حتی به شب تابید حیدر
راحت میان بسترت خوابید حیدر

این روزها اشکی روان داری دوباره
چشم تر و قدی کمان داری دوباره

مستوره ها در بین هر مَحمل می‌نشینند
دلشوره‌ی یک کاروان داری دوباره

مانند آن بغضی که زینب در گلو داشت
بغض گلویی بیکران داری دوباره

اکبر کنار دست زینب ایستاده 
حسرت به این تازه جوان داری دوباره
 
روبنده ها بر روی صورتها نشسته
روضه برای دختران داری دوباره

سقا به روی دوش، مشکش را گرفته
داغ قد این پهلوان داری دوباره

 داغی به یاد ازدحام کوچه بازار
 از خنده و زخم زبان داری دوباره

 آقا دگر باغ و بهارت رفتنی شد 
آرامش این روزگارت رفتنی شد