نمایش جزئیات

روضه و مدح _ حضرت زینب كبری سلام الله علیها_ سید مهدی میرداماد _قسمت اول

روضه و مدح _ حضرت زینب كبری سلام الله علیها_ سید مهدی میرداماد _قسمت اول

زینب که از خدا صلوات مکرّرش

زیبد که بعد فاطمه خوانند کوثرش

آن شیر دخت شیر الهی که گفته اند

در خاندان شیر خدا شیر دیگرش

زهرای دوّمی که نشد در تمام عمر

عبّاس بی اجازه نشیند برابرش

 


*بی بی جانم! مقام این بی بی رو تو این خانواده بفهمی،بعد یه كلمه بگن زینب رو كجا بردن دیگه خودت روضه می خونی*

 


مرد آفرین زنی که توان خواند در جلال

آیینه تمام نمای پیمبرش

این است آن نیابت عظمای فاطمه

کز رهبرش نمود حمایت چو مادرش

 


*می دونی این خانم كربلا جون چند تا امام رو نجات داده؟ یه بار جون ابی عبدالله رو نجات داد. مثل مادرش وقتی دید مدینه دستای علی رو بستن،دید امامش،نه اینكه فكر كنی فقط علی بود،نه،امامش رو دارن می برن،مقتداش رو دارن می برن،اینجا وقتی پای امام میاد وسط ناموس خدا میاد وسط،یه مرتبه دیدن اومده جلو مسجد،تصور كن این جمله از زبان فاطمه چه میكنه،صدا زد،"خلو ابن عمی" اگه علی رو رها نكنید الان همه ی موهام رو پریشان می كنم كنار قبر پیغمبر،اینجا جای این حرف ِ،چون جون امامش در خطر ِ،یه نفری امامش رو حفظ كرد،همه ی مدینه فهمیدند تا فاطمه هست دستشون به علی نمیرسه،كربلا هم بی بی ِ ما همین كار رو كرد،یه بار بالا سر علی اكبر جون حسین رو نجات داد،به قول مرحوم شوشتری توی خصائص كه میگه:ابی عبدالله كنار هر شهیدی یه بار شهید شد،كنار علی اكبر كارش تموم بود یه مرتبه دیدن یه زنی وسط لشكر داره میدوه.دیگه كجا؟كنار قنداقه ی علی اصغر هم همین طور،زینب اومد به داد حسین رسید،فقط یه جا دیر رسید،وقتی رسید همه چیز رو برده بودن*

 


این است آن نیابت عظمای فاطمه

کز رهبرش نمود حمایت چو مادرش

این است آن سلاله ی زهرا که انبیا

گل بوسه می نهند به قبر مطهّرش

زهرا که افتخار خدا و رسول بود

می کرد افتخار که این است دخترش

علاّمه ی معلّمه نادیده ای که بود

تیغ سخن به خطبه چو شمشیر ِ حیدرش

این است آن ستم كِش دوران که در نبرد

کرب و بلا و کوفه و شام است سنگرش

هفتاد داغ بر جگرش بود باز هم

لرزید کوفه از کلمات چو تندرش

 


*یه داغ ببینی،یه صبح تا شب گریه كنی یك ماه صدات گرفته،مگه از كربلا تا كوفه چقدر راه بود،كاری كرد زنگ شترها از كار افتاد،صداها توی سینه حبس شد،" فارتدت الانفاس و سکنت  الاجراس"شوخی كه نیست*

 


وقتی كه لب گشود و ندا داد اُسکتوا

لرزید کوفه، صاعقه بارید بر سرش

رأس حسین خطبه ی او را چو می شنید

می کرد افتخار که این است خواهرش

 


*همه ی عالم چشمشون به ابی عبدالله ست،التماس دعا به حسین میگن،اما ابی عبدالله شب عاشورا گفت:خواهرم،فردا منو دعا كن*

 


از خشت خشت مسجد کوفه ندا رسید

این شیر زن علیست به بالای منبرش

 


*تصرف كرد تو صدای خودش به امر خدا،صدای زنونه تعطیل؛صدای زنونه رفت،یه مرتبه مردها دیدن صدا،صدای علی ِ. از حنجره ی زینب.پیرمردها گفتند:مگه علی زنده شده دوباره؟*

زینب، کدام زینب؟كدوم زینب رو بردن بازار كوفه؟كدوم زینب رو سه روز پشت دروازه نگه داشتن؟خدایا ما بمیریم كم ِ*

 


زینب، کدام زینب؟ آنکو که زنده ماند

خون حسین با نفس روح پرورش

زینب، کدام زینب؟دختی که مصطفی

در چهره دید صورت زهرای اطهرش

آنگونه در لباس اسارت عزیز بود

کآمد امیر شام، ذلیل و محقّرش

آن شب که در خرابه نماز نشسته خواند

آن شب که ریخت خون دل از دیده ی ترش

آن شب که دفن کرد یتیم سه ساله را

با گریه خاک ریخت بر اندام لاغرش

*چشاتو بسته نبینم عزیزم،عزیزم

سرت رو شكسته نبینم،عزیزم،عزیزم

 


*یكی از بزرگان می گه:یكی از مراجع توی عالم مكاشفه عقیله ی بنی هاشم رو دیده بود،فرموده بود:بی بی جان كجا بیشتر به شما سخت گذشت؟بی بی فرموده بود:اون لحظه ای كه سر داداشم یه طرف دختر حسین یه طرف،نمی دونستم سر حسین رو بغل كنم یا امانت حسین رو بغل كنم*

 


آن شب که در خرابه نماز نشسته خواند

آن شب که ریخت خون دل از دیده ی ترش

آن شب که دفن کرد یتیم سه ساله را

با گریه خاک ریخت بر اندام لاغرش

آن شب که کرد صرف نظر از غذای خویش

تا کودکان گرسنه نخوابند در برش

هفت آسمان خروش بر آورد کیست این

این زینب است یا که پدر یا که مادرش