نمایش جزئیات

زمزمه و توسل به حضرت علی اصغر علیه السلام اجراشده شب هفتم ماه مبارک رمضان به نفسِ حاج‌محمد رضا طاهری

زمزمه و توسل به حضرت علی اصغر علیه السلام اجراشده شب هفتم ماه مبارک رمضان به نفسِ حاج‌محمد رضا طاهری

یه لحظه هم برا علی از خیمه بیرون نزدم
دل واپس تو بودمو به خاطر تو اومدم

گفت :اصلا فدای سرت بچه ام
یه نگاه افتاد به قنداقه خونی 
گفت: آخ بچه ام آخ بچه ام  آخ بچه ام
با حنجرش شد سپرت بچه ام آخ بچه امم

حسین جان! 
آب نداریم ولی از خون پاکش میکنیم
دل نداریم ولی با هم خاکش میکنیم

*انگار که ابی عبدالله اذنو گرفت از رباب تا اومد خاک بریزه گفت..*

 نه خاک نریز میبینی چقدر نازه
نه خاک نریز چشماش هنوز بازه

آخ مسیر تیرو که نشد یه ذره تغییر بدم
یه چیکه آب خوردن بذار برم بهش شیر بدم

میرم ببینم کجاست بچه ام 
آخ بچه ام آخ بچه ام

*کجاست الان، رباب..؟*
انگار روی نیزه هاست بچه ام
آخ بچه ام آخ بچه ام آخ بچه ام

گفت: نیزه رو تکون نده بچم بدخواب میشه
نیزه دار آب نخور قلبم داره آب میشه
قلبم داره آب میشه

نه آب نخور خشکی لبهاشو ببین
نه تاب نده بچم میفته رو زمین

نه خاک نریز میبینی چقدر نازه حسین
نه خاک نریزه چشماش هنوز بازه حسین

«بچه ام آخ بچه ام آخ بچه ام»