نمایش جزئیات

روضه و توسل به حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السلام اجرا شده شب نهم ماه مبارک رمضان به نفسِ حاج‌ محمد رضا طاهری

روضه و توسل به حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السلام اجرا شده شب نهم ماه مبارک رمضان به نفسِ حاج‌ محمد رضا طاهری

بهار روزگار من السلام 
سلام بر تو یا ربیع الانام
عیده و با اجازه اتون آقاجون 
پا به پای دلم الان کربلام 

یه عمر که همینه باور من 
امام حسین یار و یاورِ من 
عیده و با ذوق میگم به ارباب 
عیدی به من بده بزرگترِ من
 
درمون دردای منی کربلا 
خونه ی آقای منی کربلا
مردم میرن دشت و دمن ولی من 
میخوام بیام عید دیدنی کربلا

من که یه عمره عبد شاه طوسم 
یه لحظه بعد از این خونه می پوسم 
به رسم عید واسه یه بارحسین جان 
اجازه میدی دستتو ببوسم؟

*امان از اون ساعتی که خواهر اومد گفت:*
 
چرا انگشت و انگشتر نداری حسین جان
چرا عمامه ای بر سر نداری حسین جان
 
*شاید ابی عبدالله وقتی حضرت زینب گفت چرا عمامه ای بر سر نداری از حلقوم بریده گفت زینب!...*

نگو عمامه ای بر سر نداری عزیزم
چرا به سر معجر نداری عزیزم..

بابام میگفت با اعتقاد و ایمان پسرم
امام حسین بابای ماست به قرآن

دست نوازش به سر من بکش
 منو بگیر تو بغلت حسین جان 

*ارباب اگه بخواد غلامش رو بغل کنه با غلامش کاری رو میکنه که با غلام سیاهش تو کربلا کرد.انقدر آقاست وقتی غلام رو زمین افتاده بود هی  میگفت: یعنی امام حسین بالا سر توام میاد؟دوباره میگفت غلام چه توقعی داری تو غلامی اونا اصحاب بودن رفت پیششون..تو همین فکر بود یه وقت دید سرش از زمین بلند شد. با هیچ کدوم‌ از اصحابم این کار و‌ نکرد. سر و رو زانو گذاشت خم شد صورت به صورت غلامش گذاشت..*
 
عیده و من درخونه ات فقیرم 
جز خونه ی تو که جایی نمیرم
همه میگن عیده و عیدیش آقا
من عیدیم و از تو فقط می گیرم

عیدی من دیدن روز وصال
عیدی من یه قلب پاک وزلال 
دل خوش و تن سلامت بده 
عیدی من یه لقمه نون خلال

من عاشق آرامش زمینم 
من دشمن دشمنای دینم 
آرزومه بیاد همون روزی که 
بچه های غزه رو شاد ببینم

عیدی من زیارت کربلاست 
بوسه زدن به اون ضریح سقاست
از این زمونه خسته ام به اباالفضل
عیدی من ظهور عشق زهراست

حالا که حرف ساقی حرم شد
فدای اون دستای نازنینی
که پیش نهر علقم قلم شد

دست عموی خیمه ها بُریده 
قد بابای خیمه ها خمیده 
با لب تشنه ای اباالفضل میگفت 
تشنه تر از حسین کسی ندیده

مث دمی که اکبرش فدا شد
دور حسین هلهله ها بپا شد

آخ بی غیرتا گفتند که رفت اباالفضل
موقع حمله سمت خیمه ها شد

*یه وقت دیدن یه نانجیبی داد می زنه آی حسین به علمدارت می نازیدی ببین بی دست مقابلت افتاده...یه نانجیب تر از اون داشت داد میزد می گفت: آی لشکر تا حالاعباس بود که سمت خیمه ها نمی رفتیم حالا پاسبان خیمه ها رو زمین افتاده..هر کی میخواد بره سمت خیمه ها.. یه وقت دیدن اباالفضل میگه داداش جان مادرت سر من رو زمین بذار زود برو سمت خیمه اینا بی حیان...* 

*دست گداییت رو بالا بیار اگه میخوای امشب ارباب دستت رو بگیره..ان شاءالله تو سالی هم‌که در پیش داری همینطوری در خونه ی ابی عبدالله بمونی از پرده ی جگر بگو...حسین...حسین*