نمایش جزئیات
روضه و توسل به کریم اهل بیت امام حسن مجتبی علیه السلام اجرا شده شب شانزدهم ماه مبارک رمضان به نفسِ حاج محمد رضا طاهری

کسی که پشت لبخندش غمی آکنده از آه است
مرور روزهایش روضه های تلخ و جانکاه هست
*چند لحظه کبوترهای دل رو پرواز بدین بریم پشت قبرستان بقیع اگه الان تولد ابی عبدالله بود تا یک هفته بین الحرمین چراغون بود. کنار قبر ابی عبدالله هی گل می آوردند گلهای تازه.. نه دیشب نه امشب یک نفر زائر کنار بقیع نبود..*
ندارد گنبد و گلدسته و ایوان طلا اما
مسیر آسمان تا مرقدش بسیار کوتاه است
برایش دشتها صحن و تمام آسمان گنبد
چراغ روشن صحن و سرایش تا سحر ماه است
اگر مخفیست قبر فاطمه قبر حسن خاکیست
عزیز فاطمه با مادرش همواره همراه هست
*فقط تو کوچه همراه مادر نبود مادر اگر تو قبر نداری منم نمی خوام گنبدی داشته باشم منم نمی خواهم رواقی داشته باشم*
به دستان کریم اوست در عالم اگر خیریست
که لطف دیگران با منت و خواری و اکراه هست
جزامی ها کنار او نشستند و جهان فهمید
کرامت گردی از دامان خاک آلود این شاه هست
برای شادی زهرا بگو ذکر حسن جان را
*اصلا حضرت زهرا یه جور دیگه ست با این آقا زاده ش.. لذا وصال شیرازی میگه: در عالم رویا بی بی رو ديدم عرض ادب کردم فرمود: چرا برا حسنم چیزی نمیگی؟ اول گفت: چرا از پسرم نمی خونی؟ بی بی جان فرمودند: گفت: بی بی جان من نزدیک دو ماه محرم و صفر رو دارم نوکری می کنم. فرمود: حسنم.. !مگه حسن پسر من نیست؟ حسنم غریب.. لذا اون عاشق میگفت: وقتی روضه امام حسن میشه به چشمات التماس کن بگو منو پهلو فاطمه شرمنده نکن حالا که بیبی اینقدر به روضه حسنش حساسه..*
برای شادی زهرا بگو ذکرحسن جان را
اگر توفیق میخواهی فقط راهش همین راه است
به سمت روضه میگردد مسیر شعرو می دانم
پریشان می شود قلبی که از این راز آگاه است
نمیگویم که در کوچه چه پیش آمد تو هم بگذر
فقط سربسته میگویم که زهرا عصمت الله است
مپرس از من چه دید آنجا فقط این درد را بشنو
سپیدی های موی او غمِ سیلی ناگاه هست
* فرمود: عبدالزهرا روضه منو اگر خواستی برای دوستام بخونی روضه من اینه.. دستم تو دست مادرم زهرا بود. داشتیم تو کوچه میرفتیم مادرم دست منو گرفته بود همه روضه این بس یک کاری کرد اون نانجیب دیگه از این به بعد من دست مادرمو گرفتم به سمت خونه خونه امون از اینوره کجا میری بیا بیا عزیزدلم.. همچی که یه لحظه ناگهانی یه وقت امام مجتبی یه گوشه کوچه پرت شد نگاه کرد دید مادرش رو خاکا داره میگرده آنچنان اون نانجیب سیلی زد دیگه از اون به بعد مادر چشماش جایی رو خوب نمی دید.. اگر این جسارت رو با مادر نمی کردند جرئت نداشتند این قدر تازیانه به سر زینب زدند که عبدالله بن جعفر می گه من چشام زیاد خوب نمی دید دیدم یه سیاهی داره به من نزدیک میشه او هم دست به دیوار گرفته داره راه میره.. آقای دکتر قنبری عزیز دلم سخنرانی کردن این روضه رو یه روزی ایشون خوندن سندشون گفتن حالا اگه دوستان خواستن سوال کنند عبدالله گفتم خانم خیلی چیزا شنیدم خیلی مصیبت شنیدم اما نمی دونستم چشاتون هم زیاد خوب نمی بینه چرا دست به دیوار می گیری راه میری فرمود عبدالله دلیلشو بهت میگم هر موقع می آمدن بچه ها رو کتک بزنن من خودم رو سپر میکردم آنقدر تازیانه به سرم زدند ای حسین..*
برچسب ها
- محمدرضا طاهری
- باب الحرم
- مناجات
- متن
- توسل
- مداحی
- آموزش مداحی
- دانلود مداحی
- متن روضه
- طاهری
- حاج محمدرضا طاهری
- حاج محمد طاهری
- محمدطاهری
- کریم اهل بیت
- اشعار
- جانسوز
- متن شعر
- اشعار مذهبی
- شعر مذهبی
- اشعار مناجاتی
- ماه مبارک رمضان
- روضه و توسل
- متن اشعار
- دانلود مناجات
- امام حسن مجتبی
- امام دوم
- متن روضه برای شهادت امام حسن مجتبی
- متن روضه شهادت امام حسن مجتبی
- متن شعر شهادت امام حسن مجتبی
- کریم آل الله
- متن شعر برای ماه رمضان
- دانلود مداحی شهادت امام حسن مجتبی
- دانلود روضه شهادت امام حسن مجتبی
- متن مناجات با خداوند
- شعر به همراه سبک برای رمضان
- شعر مداحی رمضان
- متن شعر مناجات با خدا در رمضان