نمایش جزئیات

روضه و توسل به حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السلام اجرا شده شب بیست و پنجم ماه مبارک رمضان به نفسِ حاج‌ محمد رضا طاهری

روضه و توسل به حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السلام اجرا شده شب بیست و پنجم ماه مبارک رمضان به نفسِ حاج‌ محمد رضا طاهری

قرار وصل، دل بی‌قرار می‌خواهد
وصال، عاشق چشم‌ انتظار می‌خواهد

امام راه رسیدن به شرط همراهی‌ست
به قدر یک قدم از رهسپار می‌خواهد

*امشب اگه بگم روضه امام رضا باشه میگم خب الحمدلله حرم امام رضا امشب پر از زائره همه دارن گریه میکنن بگم‌روضه ابی عبدالله بین الحرمین شلوغه مطمئنم اما وقتی روضه این آقا میرسه به یقین میگم الان هیچکسی پشت دیوار بقیع نیست اگه قراره دو سه قطره هم بیشتر گریه کنی بسم الله مرد میدون میخواد بعضی روضه ها ...*

امام ظرف قنوتش برای مأموم است
هر آنچه از در پروردگار می‌خواهد

امام گنبد و گلدسته نیست زائرها
برای ماست اگر هم، مزار می‌خواهد

به زعم مرده‌پرستان امام یعنی سوگ
به جای یار فقط سوگوار می‌خواهد

امام شهر مدینه دعا، سکوت، قلم
امام کوفه ولی ذوالفقار می‌خواهد

امام گاه محاسن سپید می‌طلبد
و گاه لبیک از شیرخوار می‌خواهد

تنور خوابی هارون مکّی است قیام
امام لشکری از جا‌ن‌ نثار می‌خواهد

امام از قلمِ در غلاف، دلگیر است
به جای آن همه شاگرد، یار می‌خواهد

 *باید بخوایم از خدا یعنی میشه یه روزی ما هم تو رکاب اماممون، نگاهش کنیم بگیم هر چی تو بگی همونه یابن الحسن.. و گرنه تاریخ تکرار میشه..*

 باز هم سوخته انگار درِ این کوچه
نمکی خورده به زخم جگر این کوچه

من از این کوچه از این راه بدم می آید
بس که شوم است همیشه خبر این کوچه

پیر مردی وسط راه زمین خورد 
ولی همه شادند چرا  دور بر این کوچه؟

*اصلا انگار رسم این کوچه اینه یه نفر رو زمین بخوره الباقی بهش بخندند. اینجا یه مرد بود خورد زمین هزاران مرد بخورن رو زمین همه بخندند ایرادی نداره. اما اگه زن رو زمین بخوره همه باید بیان کمک اون زن کنند. این یه جاست که دل آدم میگیره اگر  دقت کنید از کودکی ما، همه انسان های روی زمین همه آدم ها میگن باید هوای دو نفر رو داشته باش یکی اونی که سنی ازش گذشته پیرمرده، پیر زنه..یا اونی که سنی نداره بچه کوچیکه. اما من میخوام روضه رو جایی ببرم مطمئنم امسال ما رو داره  این خانم  مینویسه..*

دو تن از آل پیغمبر دل شب خوب
دویدند از قفا دنبال مرکب

 امام صادق هفتاد ساله 
سه ساله دختری با آه و ناله

*اینجا امام دنبال مرکب می دوید هی رو زمین می افتاد. تو بیابونا یه نصف شب یه دختر سه ساله دنبال مرکب میدوید. هی رو زمین می افتاد میگفت: آی مرد عرب به خدا ما بابا نداریم ....*

«دست بالای سر بگیر هر جوری میتونی کمک بده صداتو برسون کربلا حسین حسین حسین»