نمایش جزئیات

مناجات و توسل با امام زمان روحی له الفدا ویژهٔ ماه مبارک رمضان اجرا شده شب عید سعید فطر به نفسِ حاج‌محمد رضا طاهری_خبر رسید که عید سعید می آید

مناجات و توسل با امام زمان روحی له الفدا ویژهٔ ماه مبارک رمضان اجرا شده شب عید سعید فطر به نفسِ حاج‌محمد رضا طاهری_خبر رسید که عید سعید می آید

خبر رسید که عید سعید می آید
بیا که در دل ما با تو عید می آید

بدون تو رمضان رفت با چه رویی باز
 بدون روی تو ماهی جدید می آید

آقاجانم!
از این حسینیه تا آسمان صدای دلی 
که در هوای تو سی شب طپید می آید

مرور میکنم سالنامه را پس کی
زمان وصل تو در سررسید می آید

*آقاجانم!این سوالی که هرکدوممون داریم*

نگفتی آنچه که میخواستی شدم یا نه؟
نگاه کن به نظر که بعید می آید

*بازم امشب افضل الاعمال زیارت ابی عبدالله ست*

شب زیارتی کربلاست دارد باز 
شمیم تربت شاه شهید می آید

هلال ماه دمیده است و برلبم نام 
کسی که از غم مولا خمید می آید

چگونه ضربه به در خورده است که 
عمری ایست بسمت پهلوی مادر شدید میآید

صدای گریه ی زهرا نمیرسید 
از بس صدای خنده ی مردی پلید می آید

نه عید فطر نه قربان نه جمعه و نه غدیر
چو منتقم برسد روز عید می آید

ان شاءالله زنده باشیم وببینیم اون لحظه ای که آقامون میاد. آقامون که بیاد آرزوی قلبی جوادالائمه رو هم برآورده میکنه، آقایی که تو سن خردسالی هی رو زمین میکوبید و گریه میکرد هی صدا میزند
"والله لَاُخرِجَ النَهُما ولَاُحرِقَ النَوما"بخدا بیرونتون میکشم آتیشتون میزنم.. وقتی موفق دوان دوان اومد پهلو امام رضا گفت: آقا من تاحالا ی همچین حالی از گل پسرتون ندیده بودم. چشاش دو کاسه ی خون شده ..امام رضا دوید بغلش کرد جوادم قربونت برم چی داری میگی چه کسی رو میخوای از خاک بیرون بکشی آتیش بزنی؟ فقط یه حرف زد یه نگاه به امام رضا کرد صدا زد بابا! به من بگو مادرمو به چه جرمی زدن؟...*این سوال رو امام زمان هم میکنه وقتی اون نانجیب رو از خاک بیرون میکشه حضرت سوال میکنه نانجیب به چه جرمی مادرمو زدی؟ به چه جرمی در خونه اش رو آتیش زدی؟ همه رو حاشا میکنه میگه من نبودم من آتیش نزدم.. حضرت دست میکنه داخل قبای نازنینش یه نامه ای رو بیرون میاره میگه بخون دست خط،خودته خودت برا معاویه ی ملعون نوشتی ...معاویه اومدم‌ پشت در صدای نفس کشیدن های فاطمه رو میشنیدم..اما چنان با لگد به در زدم صدای شکسته شدن استخوان ها‌ش رو شنیدم..دو جا صدای شکسته شدن استخوان ها رو شنیدن..یجا پشت در بود.یجا اونموقعی که اسب ها رو نعل تازه زدن برا جایزه گرفتن اومدن گفتن.." نَحنُ رَضَضنَا الصَّدرَ"*