نمایش جزئیات
روضه و توسل ویژهٔ شهادت امام صادق علیه السلام اجرا شده به نفس کربلایی محمد عطااللهی_بقیع! باز کن آغوش روح پرور را

"اللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَةَ وَ اَبیها وَ بَعْلِها وَ بنیها وَالسِّرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فیها بِعَدَدِ ما اَحاطَ بِه عِلْمُکَ"
بقیع! باز کن آغوش روح پرور را
که در برت بِکِشی میهمان آخر را
بقیع! غسل زیارت کن و ضریح بساز
که بوسهها بزنی پیکر مطهر را
*این آقا خیلی تو دوران امامتش مورد جسارت قرار گرفت *
بقیع ! این تنِ مولای سالخوردهی ماست
*فرمودند: حدود هفتاد سال داره امام صادق بابا با پدر پیر اینطور رفتار نمیکنن..اگه با پدر پیرت بری کربلا یا مشهد میگی پیرمرده نمیتونه پا به پای ما راه بیاد بقیه رو هم صدا میزنی میگی آروم راه برید بابام نمیتونه خوب راه بیاد خیلیا هم ادب میکنن جلوتر از پدر راه نمیرن ..اما نمیدونی تو مدینه چکار کردند با پیر مرد نامرد خودش سوار بر اسب شد پشت سرش دست امام سالخورده ما را با طناب میبست هی میکشه حضرت زمین میخوره بلند میشه..*
بقیع این تنِ مولای سالخوردهی ماست
بگیر در بغل آرام یاس پرپر را
اینم مثل جدش دستش رد طناب داره
بقیع این امامی که درِ خونه اش مثل مادرش آتیش گرفت. بقیع این امامیه که جلو چشمش زن و بچش وحشت زده شدن بچه هاش بال بال میزدن آتیش در خانه زبانه میزد.شاید امام کاظم بدن را در دل خاک سپرد..
ای خاک سرد با بدن این پیرمرد مدارا کن این صورتش زخمیه جای ریسمان به بازوی بابا منه..حالا یه جای دیگه امیرالمؤمنین سرش کرده تو قبر با بدن زهرای من مدارا کن ..دستش شکسته، زخمیه..ای خاک قبر با فاطمه مدارا کن *
بقيع اين تنِ مولاي سالخوردهي ماست
بگير در بغل آرام ياس پرپر ما
بميرد آنكه در اين سنّ و سال زهرش داد
كه آتشي زد و سوزاند پاي تا سر را
بقيع ! روضهي شيخ الائمّه سنگين است
ولي بيا كه بگويم از اين فراتر را
چه گويم از شب و پاي برهنهي آقا؟
كه زنده كرد عزاي سه ساله دختر را
*وقتی زمین میافتاد یاد روضه عمه اش میفتاد.ميگفت من یه مردم اگه زمین بخورم میگم مَردم خودمو جمع و جور میکنم ولی بمیرم برای عمه سه ساله ام چی کار کردن باهاش.دستاش دیگه جون نداشت..*
چه گويم از غم آن نازدانه طفلي كه
ميان همهمه گم كرده بود معجر را
گمان نكن كه تمام است مقتلُالصّادق
بقيع ! گوش بده حرفهاي آخر را
به قصد كُشتنش آن شب كه تيغ بالا رفت
خدا رساند پيِ يارياش پيمبر را
دست و پاش لرزید غلاف کرد شمشیر را
*افتاد به پاي امام صادق گفت: آقا جان یه چیزی از ما بخواه گفت یه خواسته دارم زود بگو ما را برسونند زن و بچه هام منتظرن زن و بچم دارن از وحشت میلرزن..دستور داد شما رو با احترام برگردوندن... ای آقا اومدی بچه ها دورت گشتن دخترا دورتو گرفتن..اما بمیرم برای اون آقایی که تو گودال تکیه داد به نیزه شکسته با زحمت سرشو آورد بالا صدا زد هنوز من زنده ام به حرمم نرید به خیمه هام حمله نکنید.. حسین آقام آقام.. یه وقت رو کرد سمت علقمه های عباس أین المسلم؟ أین الحبیب ..یکی بیاد کمک کنه من بلند شم آخ زن و بچه هام تو خطرن یا الله..،
روضه نمیخواهد تنی که سر ندارد
قربان آن آقا که انگشتر ندارد
یک تکٌهای سالم همه پیکر ندارد
جایی برای بوسۀ مادر ندارد
*حالا مادرش اومد توگودال..*
گوید بنی، یا بنی، یا بنی
برخیز آمد مادرت زهرا، بنی
گفت پسرم پاشو مادرت اومده
من بی وضو موی تو را شانه نکردم
حالا به دنبال سرت باید بگردم
که دیده بلبل از تنها گل خود
جدا گردد به ضرب تازیانه؟
* زینب یه حرفی میرنه ادم آتیش میرنه صدا زد..
خودم دیدم که قاتل پنجه انداخت
بر آن موئی که زهرا کرده شانه
هر کس ز علی کینه به دل داشت تو را زد. پیر لعین نیزه نداشت با عصا زد