نمایش جزئیات

روضه و توسل به باب الحوائج حضرت مسلم ابن عقیل علیه السلام اجرا شده شب اول محرم۱۴۰۳به نفسِ حاج عباس حیدرزاده

روضه و توسل به باب الحوائج حضرت مسلم ابن عقیل علیه السلام  اجرا شده شب اول محرم۱۴۰۳به نفسِ حاج عباس حیدرزاده

هر موقعی که پایم تا روضه ها رسیده 
روی لبم یا لیتنا رسیده 

هم دست دوز زهراست
 هم دست بوس زینب 

«پیراهن سیاهم از کربلا رسیده»

ما هیچ کاره هستیم 
روزی رسان رقیه است 

از دستهای خانم خیری به ما رسیده 
روی لبم نوای یا لیتنا رسیده

چکمه به دوش دارم شرمنده ام حسین جان 
راهم بده به خیمه، آقا گدا رسیده 

هر جا که روضه ای هست اهل محله سیرند  
از خانه ی فقیران بوی غذا رسیده 

ما گریه کن نبودیم این اشکها حواله است
زینب اشاره کرده ،حال بکا رسیده

*این اشک روزیه، رزق امام حسین بهت داده به مادرت دعا کن به پدرت دعا کن شهدا رو یاد کن ..*

باید به کربلا رفت حتی به قیمت جان 
وقتی کنار شش گوش، حتی خدا رسیده 

*روز اول از اون آقایی میگن که خیلی غریبه، از اون آقایی میکن که تشنه بود،تنها بود تو کوچه های کوفه میرفت هرجا که میرفت در خانه ها بسته بود..*

در کوفه غریبم من و کاشانه ندارم 
گویی بروم خانه ولی، خانه ندارم
 
*آخه حضرت مسلم باب الحوائجم گریه کنش خود ابی عبدالله هست.طوعه گفت چرا خونه ات نمیری چرا اینجا نشستی ؟ یه جمله بهش گفت آقا از جاش بلند شد، گفت: آقا راضی نیستم پشت در خونه ام بنشینی بلند شد. فرمود: کجا برم....؟؟

در کوفه غریبم من و کاشانه ندارم 
گویی بروم خانه ولی، خانه ندارم 

*آنقدر نامرد بودن همون هایی که باهاش بیعت کرده بودند با حضرت جنگیدند، شمشیر کشیدند، اما حضرت ایستاد مردانه جنگید، شجاعانه جنگید، حریفش نمیشدن. درخواست نیروی کمکی کردن  آخر هم با خدعه و نیرنگ حضرت رو دستگیر کردن به حضرت امان دادند.این شمشیرش رو گرفتن دستهاش رو بستن  دیدن مسلم سرش رو پایین انداخت سرش رو داره تکان میده هی میگه:…*
 
کوفه نیا حسین جان  کوفی وفا ندارد 
کوفی بی مروت شرم و حیا ندارد

*آوردنش وقتی وارد دارالاماره شد نگاهش به ظرف آب افتاد فرمود: یه ظرف آب برام بیارید جگرم داره میسوزه. آب رو به لبهاش گذاشت آب خون آلود شد آب رو برگردوند.. سه بار در خواست آب کرد براش آب آوردن آب خون آلود شد و فرمود« قسمت من از این آب نیست باید با لب تشنه به شهادت برسم.یا مسلم! سه باربرات آب آوردن بمیرم برا اون غریبی که طفل شیر خواره اش رو، رو دستش گرفت "اما ترونه کیف یتلظی عطشا"حسین ..

روی دستم نکن اینقدر تقلا چه کنم 
جگرت آب شد از شدت گرما چه کنم

آب از کافر اگر خواسته بودم میداد
گره ام وانشد آخر به تمنا چه کنم 

کن حلالم اگر آغوش پدر امن نبود 
سر زده تیر رسید بی مهابا چه کنم
 
*حضرت زهرا جگرش آرام میگیره وقتی ناله ات رو میشنوی وقتی میگی حسین..* 

بابا!
گیرم از چشم حرم حلق تو را پوشاندم
تیرِ بیرون زده از زیر عبا را چه کنم 

*تا نگاه کرد.."فَذُبِحَ الطِّفلُ مِنَ الاُذُنِ الیَ الاُذُنِ" نوشتند ارباب بلند بلند گریه کرد.. سرش رو بلند کرد رو به آسمون صدا زد خدا ببین با حسین چه میکنن...، آنقدر این مصیبت سنگین بود خدا بهش دلداری داد. منادی خدا ندا داد .."دَعَهُ یا حسین" خودمونی بگم یعنی: حسین غصه نخور دایه آماده کردیم تو بهشت علی رو شیر بده. دل ابی عبدالله رو خدا آروم کرد. مردم یه منادی هم مدینه ندا داد کجای مدینه؟ اون شبی که میخواست بند کفن رو ببنده یه نگاه کرد دید روی سینه حسن افتاده.. حسین رو سینه ی مادر افتاده زمین و زمان دارن گریه میکنن یه مرتبه منادی ندا داد "یا علی ارفعهما "یا علی! بچه ها رو بردار.. یا علی! بچه ها رو نوازش کردی برداشتی اما یا علی کربلا سکینه رو میکشیدند.*

 سیلی مزن به صورتم ای شمر بی حیا 
من از کنار کشته ی بابا نمی روم 
 
من با علی اکبر و عباس آمدم 
از این دیار بی کس و تنها نمی روم 

آن سفر کرده که صد قافله دل همره اوست
هر کجا هست خدایا به سلامت دارش