نمایش جزئیات
سینه زنی- شهادت حضرت زینب کبری سلام الله علیها-حاج محمود کریمی
بود آخرین لحظه ی عمر من
الا شام غم با تو گویم سخن
چه خوش بود و آیین غمخواریت
زآل علی میهمان داریت
دگر جانم از غصه بر لب رسید
گذشت آنچه از تو به زینب رسید
(خداحافظ ای شهر آزارها
خداحافظ ای کوچه بازارها )۲
خداحافظ ای شاهد جنگها
خداحافظ ای بارش سنگها
خداحافظ ای شهر رنج و بلا
خداحافظ ای چوب و تشت طلا
(خداحافظ ای شهر آزارها
خداحافظ ای کوچه بازارها )۲
خداحافظ ای قصه ی بزم می
خداحافظ ای راس بالای نی
خداحافظ ای اشک جمّازه ها
خداحافظ ای زیب دروازه ها
خداحافظ ای شهر دشنامها
خداحافظ ای کوچه ها بام ها
خداحافظ ای سنگ خون و جبین
خداحافظ ای سید الساجدین
(خداحافظ ای شهر آزارها
خداحافظ ای کوچه بازارها )۲
خداحافظ ای رنج ها دردها
خداحافظ ای خاک ها گردها
خداحافظ ای ناقه ی بی جهاز
خداحافظ ای اختران حجاز
خداحافظ ای خاک ویران سرا
خداحافظ ای آل خیر النساء
خداحافظ ای خردسال اسیر
خداحافظ ای چهار ساله سفیر
خداحافظ ای یاس نیلی شده
یتیم نوازش به سیلی شده
(خداحافظ ای شهر آزارها
خداحافظ ای کوچه بازارها )۲
همین جا خودم دیدم از خون خضاب
سر نیزه ها هیجده آفتاب
همین جا کنارم نی و دف زدند
به دیدار هجده گلم کف زدند
همین جا دلم شد زغم چاک چاک
که خورشید افتاده بر روی خاک
همین جا به زخمم نمک میزدند
عزیز دلم را کتک میزدند
همین جا به فرقم عدو خاک ریخت
به روی گلم خار و خاشاک ریخت
همین جا ز غم جان من خسته بود
که ده تن به یک ریسمان بسته بود
همین جا زغم جانم آمد به لب
که در گل گلم دفن شد نیمه شب
دریغا که آن گوهر پاک رفت
(چو زهرا غریبانه در خاک رفت )۲