نمایش جزئیات

شعر خوانی و توسل ویژهٔ ورود خاند ان آل الله به سرزمین کربلا اجراشده شب دوم محرم۱۴۰۳ به نفسِ سیدمجید بنی فاطمه

شعر خوانی و توسل ویژهٔ ورود خاند ان آل الله به سرزمین کربلا اجراشده شب دوم محرم۱۴۰۳ به نفسِ سیدمجید بنی فاطمه

غبار دشت بالا رفت و میشد کاروانی آن میان پیدا
به هر محمل نهان آیینه ی انسیةَ الحَورا 

شگفتا کاروانی همچو اسماعیل، طفلانش
چو ابراهیم مردانش، دو عالم بیقرارانش
و باشد غبطه ی پیران، مقام شیرخوارانش 

علم در دست های حضرت سقا
قیامت را نمایان می‌کند آن قامت رعنا

حرم در سایه سار لطف او باقی
و خشکیِ بیابان هم صدا میزد به مشتاقی

الا یا ایّها السّاقی اَدِر کَأسًا و ناوِلها
به سوی شاهِ عالم، چشمه های عالمِ بالا

نگاه شاه اما در تماشای گل لیلا
میان آه و اندوه شقایق ها
و سیل اشک های حضرت زهرا 

امیر قافله، چشم و چراغ مشرقین آمد
حسین آمد حسین آمد حسین آمد
 
به نام نامی ساقی کوثر خیمه برپا شد
طنین انداز شد گویا صدا در پهنه ی گیتی

سرِ اهل زمین و آسمان پایین
که ناموس خدا از محمل خورشید می آید
 
به دور ناقه اش دیواری از غیرت مهیّا شد
نمی‌بیند نگاهی قامت زینب

ولی پیداست از آینده حتی شوکت زینب
جلال و حشمت زینب شکوه و عصمت زینب 

چه گویم مِدحت زینب
که بر زانوی عباس است پای حضرت زینب 

و اِجلال نزول دختر زهرا چنین باشد
چرا که در رگش خون امیرالمؤمنین باشد

به این حال آمده زینب به دشت کربلا اما
امان از گردش دنیا امان از عصر عاشورا

پناه خیمه مضطر شد بدون یار و یاور شد
و کاری که نباید میشد آخر شد

صدای ناله ی جن و ملک آمد 
زمین گویا به سر میزد

زمان آشفته از این داغ و، در هم شد
و این مرثیه اوج روضه ی ماه محرم شد

چه خونی در دلش کردند
سوار ناقه ی بی محملش کردند