نمایش جزئیات

روضه و توسل به ابن الکریم حضرت عبدالله بن حسن علیه السلام اجراشده شب پنجم محرم به نفسِ سیدمجید بنی فاطمه

روضه و توسل به ابن الکریم حضرت عبدالله بن حسن علیه السلام اجراشده شب پنجم محرم به نفسِ سیدمجید بنی فاطمه

غرور کودکی ام را به خنده پا نزنید
سرش شکست، بزرگ قبیله را نزنید 

هزار و نهصد و پنجاه زخم خورده تنش
به زور بر تن صدپاره نیزه جا نزنید 

حیا کنید غریب است نامسلمانان 
گرفته روی لبش ذکر ربّنا نزنید 

نگاه خواهر آواره اش به گودال است
به خاطر دل او با سر و صدا نزنید 

هنوز مانده کسی پیشمرگ او باشد 
مرا نکشته به او تیر بی هوا نزنید 

*امشب یاد اون شهیدایی کن که سن و سالشون خیلی کم بود، شناسنامه هاشونو دستکاری میکردن می‌گفتن هر جور شده باید بریم از این قافله عقب نیفتیم، عبدالله هم می‌گفت همه رفتن من جا موندم، حسین می‌گفت: نیا... اما تو گودال باباش می‌گفت: پسرم بیا.. ای حسین،*

* اون لحظه ای که یه بچه ای تو اون شلوغیا دوید پشت سرش هم زینب دوید، اون هم همون لحظه ای بود که و الشّمر جالس...*