نمایش جزئیات

روضه و توسل به حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السلام اجرا شده شب پنجم محرم به نفسِ حاج محمد رضا بذری

روضه و توسل به حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السلام اجرا شده شب پنجم محرم به نفسِ حاج محمد رضا بذری

"لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ
حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَکیلُ نِعْمَ الْمَوْلى‌ وَ نِعْمَ النَّصِير..أَسْتَغفِرُ اللهَ الَّذی لا إِلـهَ إِلاّ الحَیُّ القَیومُ، هُو الرَّحمنُ الرّحیمُ، بَدیعُ السَّماواتِ وَ الأَرْضِ، مِنْ جِمیعِ ظُلمی وَ جُرمی و إِسرافی عَلی نَفْسی وَ أَتوبُ إِلَیهِ السَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا صَرِیعَ الْعَبْرَهِ السَّاکِبَهِ وَ قَرِینَ الْمُصِیبَهِ الرَّاتِبَهِ..اَلسَّلَامُ عَلَیکَ یَا رَحْمَةِ اللهِ الْوَاسِعَة اَلسَّلامُ عَلَیک یا بابَ نِجاةِ الْأمّة"

*چنان دم بگیر مادرش نگاه کنه به همه مون حسین جان......حسین جان....*

به نام نامیت عرش معلّی عِطر آگین است
همان ذکری که با ما از دم روز نخستین است

صدایی هم اگر باشد در عالم، یا حسین ماست
تویی عشق حقیقیِّ جهان ،باقی دروغین است

چنان داغ محرم‌ها نشسته در دل تقویم
هنوز از ماتم تو سینه‌ی تاریخ سنگین است

یقین دارم که سرگرم گناهانش نخواهد شد
کسی که قبل هیئت با کتیبه ،گرمِ آزین است

قسم به شوری اشک تمام گریه کن هایت
برایت جان سپردن در بساط روضه شیرین است 

خلیل الله را پیراهنت از شعله رد کرده 
یکی از معجزات دستباف مادرت این است 

حسین جان !
سَرایت پادشاهان جهان را روی خاک انداخت
نشستن گوشه‌ی آن صحن آمال سلاطین است

*رفیق بدون این شبا در کدوم خونه رو میزنی. یک جمعی آمدن خدمت امام صادق اول غلاماش رو فرستاد فرمود: برید کمکش کنید بار و بنه رو از شترها پایین بگذارند دو سه روز هم بهترین پذیرایی ازشون کرد.داشتن می‌رفتند حضرت امر کرد به غلامان فرمود: کمکشون نکنید.تعجب کردن عرض کردن آقا خطایی از ما سر زده علتش چی بود؟اومدیم اینگونه پذیرایی تون این چند روز فوق العاده، الان داریم می‌ریم خودمون موندیم داریم بارها رو بار شترها میگذاریم و می‌ریم.حضرت جمله ای داره رفقا  قدر بدونید.. فرمود: "إنّا أهلُ بَيتٍ لا نُعينُ أضيافَنا عَلَى الرِّحلَةِ مِن عِندِنا" ما اهلبیت مرام مون اینه کسی در خونه مون بیاد کمکش نمی‌کنیم از در خونه امون بره این که بچه ها اومدید دم خونه امام حسین.. بگو حسین جان هر چی که باعث میشه من ازت دور بیافتم اون و از من بردار هر چی که باعث میشه من ازت جدا بشم اون و از من بردار..*

آقای من !
من از تعظیم پایین پای این شش گوشه فهمیدم
که بالا می‌رود در محضرت هر کس که پایین است

غذای نذری تو فقر ما را ریشه‌کن کرده
گدایی که به نانت لب نزد در اصل مسکین است

دهان خاکیش از عِطر سیب صحن تو پر شد
پدر هنگام بیماری به تربت سخت خوش‌بین است

فقط تو قتلگاهت را عبادتگاه خود کردی
چنین محراب خونین در کدامین رسم و آیین است 

لبت ذکر خدا می گفت، شمر آمد خرابش کرد
به روی چکمه ردِّ “یا غیاث المستغیثین” است

*امشب شب گدایی در خونه امام‌حسن و بچه هاشه،شب عبدالله بن الحسن،شب یتیم‌ نوازیه رفقا ،قربون اون آقایی برم که بین بچه های خودش و بچه های امام حسن فرقی نمیذاشت.ارباب ما جنازه ی قاسم رو آورد کنار بدن علی اکبر گذاشت خودش هم بین این دو بدن نشست. هی قاسم و نگاه میکرد گریه میکرد اکبر و نگاه میکرد گریه میکرد. فرقی نمیذاشت بین بچه های خودش و امام حسن.‌بریم در خونه عبدالله بن حسن که امشب شب در خونه امام حسن رفتن هم هست. از امام‌حسن یه روایت برای زیارت هست که
امام‌حسن فرمود: "عَلی مَن زَار الحُسین کَانَّه زارَ الله علی عرشه"زیارت برادرم حسین مثل زیارت خداست در عرش..امام حسن خودش این زیارت رو اینگونه باور داردو این رو قطعا برا بچه های خودش تبیین کرده برا اهل  خودش تبیین کرده لذا نقل اینه این بچه ها ابی عبدالله رو عمو صدا نمیزدن پدر صدا میزدن.اما شأن امام رو میدونن ب امام حسن گفتن آقا شما یجوری به امام حسین احترام میذاری گویی حسین بزرگتره. امام حسن فرمود: بایدم احترام گذاشت..من در هیبت حسین هیبت بابام علی رو میبینم.اینا نکته ی اخلاق و تربیتی هم هست خدا رحمت کنه حاج آقا فاضل  ی جمله در مورد تربیت بچه دارن فرمودن: بچه هاتون اونجوری که دوست دارید بار نمیان. بچه هاتون اونجوری که شماهستید بار میان. واحد کلیش اینه خوب باشی بچه ات هم خوب بار میاد...اون هیبتی که امام حسن برای ابی عبدالله قائل بود فرزندان این آقا هم همون هیبت رو برا ابی عبدالله قائل بودن. همین هیبت نمیذاشت عبدالله سمت عمو بره.ابی عبدالله صدا زد..حبسش کن نگهش دار نذار بیاد.صدا زد
طنین نعره ی من‌ میدهد نوید عمو
غمت مباد که ابن الحسن رسیده است عمو

نگو بمان دم خیمه که زود میآیم
 هراس دارم از این وعده و وعید عمو

هزار و نهصد و پنجاه زخم داری تو
نمیشود که در آغوش تو پرید عمو

آی بی صفتان لا اُفارقُ عمی
چگونه پیش دو چشمم شود شهید

حَصین و اخنس و اسحاق دوره ات کردن
تو یک نفر وسط این همه پلید ،عمو

بدست و پا زدن تو چقدر خندیدن
ببین که کار تو آخر کجا کشید عمو

*امشب آرام آرام میبرمت سمت گودال..*

گفت عمو !
محاسن تو به چنگال شمر افتاده است
همان که از غم اکبر شده سپیدعمو

سنان مست خدا از زمین بَرَش دارد
به پهلوی تو زده ضربه ی شدید عمو

سپر نیاز نداری هنوز دستم هست
بگو چه میشود این را اگر بُرید عمو

دهان حرمله را یکنفر بگیرد کاش
چه حرف های بدی گوش من شنید عمو

گمان کنم که سه شعبه رفیق مسمار است
 مرا که دوخت به تو مادرِ تو دید عمو
 
بیا بخاطر فردای عمه گریه کنیم
خدا کند نرود مجلس یزید عمو

*عرضم این بود همون هیبت بی مثال ابی عبدالله نمیذاشت عبدالله رو حرف عمو نه بیاره.."احبسیه یا اختاه!"نگهش دار..هر جا صدای لاحول ابی عبدالله میومد بچه ها مطمئن بودن این زن و بچه امید داشتن.
نقل مقتل اینه آقا میومد روی بلندی که خیمه صداش رو بشنوه میفرمود: "لاحول ولا قوه الا بالله"...تصور کنید اینهمه خستگی داشت آقای ما این همه شهید رو آورده خیمه ی دارالحرب..این همه داغ پشت داغ دیده.. آخرین داغی هم که دیده داغ عبدالله بن حسن بود.ربط به دین نداره قواعد جنگی ایجاب میکنه چون همه دارن یه نفر رو میزنن. آقا هی در تکاپو هست.. نمیتونه ساکن یجا وایسته ،وایسته میزنن
لذا آقایی که این همه عزیز،ازدست داده و این همه نگرانی..بعدمن خیمه ها چی میشه؟ آقا اما میجنگه مثل شیری که میزنه به گله ی گرگا همه فرار میکنن.تو قاعده ی جنگ اینه داره میجنگی بابا این مال رسم‌ جاهلیت بود وقتی داری میجنگی ایستاد نفس بگیره حق زدن نداری..نوشتن" فَوَقَفَ یَستَریحُ ساعَتَنا" آقا ایستاد دقایقی استراحت کنه. یوقت دیدن یه ،سنگی پیشونی ابی عبدالله خورد.آقا اومد این لباس رو بده بالا خون رو از،صورت وپیشانی پاک کنه سینه ی آقا معلوم شد.نوشتن اینجا نامرد تیر و به کمان کرد زد.بعضی از بزرگان فرمودن: اصلا نیاز نبود بیان سر از بدن جدا کنن..همین یه تیر بس بود چون تیر به قلب ابی عبدالله خورد.شدتش رو میخوای بدونی..آقا دید هر کار میکنه تیر از جلو بیرون نمیاد،تیر رو از پشت سر بیرون آورد.انتهای تیر رو شکست.بالاخره آقا رو مرکبه آرام آرام دیگه بی رمق شد افتاد رو زمین..بی ادبی والله بگم ،بگم با نیزه به پهلوش زدن از اسب انداختنش..حالا عرضم اینجاست یکی یکی دور حسین رو گرفتن.همچنان اون هیبت حسین، حتی بابا بچه های امام حسن هستن که اینگونه باباشون احترام قائل بود هیبت برا ابی عبدالله..بابا حتی دشمنم اون هیبت رو قائل بود. خولی اومد بیرون از گودال گفت مگه نخواستی کار رو تموم کنی؟گفت: چشماش چنان با هیبت بود خودش میگه انگار علی داشت نگاه میکرد ترسیدم.اونکه دشمنه ،اون دشمن هم اون هیبت رو قائل بود حالا ایناکه خانوادتاً این هیبت رو قائلن...این هیبت رو نگاه کن..داره میره میدان این زنا دورش رو گرفتن این هیبته همچنان هست این کوه نبای دبه تلاطم بیفته، نباید زانوان این کوه بلرزه، یه وقت زینب اومد جلو گفت: داداش! این زنا آماده ان برات بجنگن ها..."احبسیه یا اختاه!" رو یادته باید نگهش داره زینب.. اما این هیبت که زمین افتاد.بابا.. عالم‌ دگرگون شد زینب که بماند.هرخواهری باشه تو این صحنه دست بسر میزنه..دست عبدالله رها شد دوید سمت گودال....*

..*"فَاخْلَعْ نَعْلَيْكَ إِنَّكَ بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ طُوًى"به پیغمبرش فرمودن نعلینت رو در بیار با ادب وارد این سرزمین شود.سرزمین طوی رو بعضی بزرگان فرمودن همین کربلاست. وقتی موسی باید نعلینش رو در بیاره..عبدالله پابرهنه..گفتن با ادب بیایبد.رفتید کربلا کنار ضریح ابی عبدالله داد و بیداد نکنیدا..چون گفتن‌ مادرش میاد زیارت با احترام بیایید. سر و صدا کردن دور حسین تو کنار ضریحش سر و صدا نکن.با چکمه رو سینه می ایستادن..دور و بر آقای ما رو شلوغ کردن سر و صدا کردن.یوقت از دور عبدالله دید بحر ابن کعب ملعون شمشیر رو برده بالا خواست به آقا بزنه دوید اومد جلو پا برهنه با ادب اینجا دیگه طاقت نیاورد"اَتَقتُلُ عَمی" میخوای عموم رو بکشی دستش رو آورد جلو..ضربه رو زد خورد به بازوش بازو آویزون شد نمیدونم‌ چیشد یهو، بچه باشه میگه آخ دستم درسته، اما تا خورد به بازوش گفت: "یا اماه.."اصلا این خانواده همینجورین..عملیات کربلای پنج یا زهرا بود رمزش تیر به پهلو میخورد بچه هامون میگفتن یا زهرا..به سینه اشون میخورد میگفتن یا زهرا.. بچه های ما که هزارو‌وهارصد سال فاصله دارن اینها میگن یا زهرا...بابا عبدالله نوه ی فاطمه است خورد به به بازوش، یاد بازو شکسته ی مدینه افتاد..گفت: یا زهرا...بچه افتاد تو بغل ابی عبدالله آقا امر به صبرش میکرد."یابن اخی اصبر" صبر کن
با گریه میگفت الان بابات داره میاد پیغمبر داره میاد جعفر و حمزه داره میاد جدت علی و مادرمون داره میاد.همینجورداشت بچه رو آرام‌ میکرد داشت حرف میزدچنان بغل میکرد این بچه رو همیشه تو لحظه های سخت این حسن بود حسین رو بغل میکرد.اون شبی که بابا داشت مادر رو غسل میداد بچه ها گوشه ی حیاط این حسن بودبچه ها رو بغل میکرد آرام میکرد این حسن بود بچه هارو بغل میکرد آرام میکرد.ابی عبدالله این لحطه ای که همه عزیزانش رو از دست داده یه آغوش آشنا میخواست.دلش برا حسن  تنگ شده چنان عبدالله رو میفشرد به سینه این بچه بوی حسن‌ میده. آخرین داغ داغ عبدالله بود برا ابی عبدالله.. بچه ها اگر به ذبح رسیدی ذبح کاری از دستش بر نمیاد میگن سرش رو میخوای جدا کنی با خنجری با شمشیری اما اگه دو قدمی با تیر زدی یعنی داری  بازی میکنی نوشتن از، فاصله ی نزدیک حرمله ذبح کرد این بچه رو رو سینه ی حسین..این صحنه رو تا حسین دید حرمله داره تیر رو میزنه نوشتن آقا روش رو برگردون یعنی  این صحنه رو دل نداشت حسین ببینه..دوتا شهید بغل امام حسین جون دادن بغل امام حسین ذبح شدن
 یکی عبدالله یکی هم علی اصغر..رفقا اما فقط یه نفره که اون  امام حسین  رو بغل کرد و خودش جون داد..قربون دختری برم نیمه شب سر بریده ....خدا لعنت بحر ابن کعب رو..فقط تو شهادت عبدالله نقش نداشت.. یکی دو جا دیگه هم تو مقتل اسمش اومده میگن همین نامرد بود پیراهن حسین رو برد حسین جان...*