نمایش جزئیات
روضه و توسل به حضرت قاسم ابن الحسن علیه ااسلام اجرا شده شب ششم محرم۱۴۰۳به نفسِ سید رضا نریمانی

*فاطمه جان، مگه نمیشنوی همه عالم و آدم دارن میگن جانم حسین،من دیدم کسی حسنمرو تشویق نمیکنه به علی گفتم بیا ما دو تا حسن رو تشویق کنیم، همه ملائکه بگن حسین،منو علی میگیم حسن*
میروم مشهد خیابانها شلوغ
میریم در قم شبستانها شلوغ
کربلا هم کل ایوانها شلوغ
هیچکس مثل تو بی زوّار نیست
*یا امام حسن الان مدینه هیچکی نیست هیچچراغ هم بالای قبرش روشن نیست.*
در اربعین حسینی حسن جلودار است
قدم زدم همه ی جاده را کنار حسن
عمود یکصدوهجده بهشت مشایه ست
خدا رسانده خودش را سر قرار حسن
حسین با همه ی دلرباییش حسنی ست
ببین دل از همه بردن شده است کار حسن
خیال بافی من صحن سازی حسن است
شبیه مشهد ما می شود مزار حسن
*ان شالله یه روز اعلام می کنن برا امام حسن کارگر می خوان، آقا قول میدیم بهترین ضریحو برات بسازیم بهترین گنبد وگلدسته و....*
میان معبری از نور ناگهان شب شد
چه دید در دل آن کوچه، چشمِ تار حسن
حرام لقمه به مادر دو دست سیلی زد
سیاه شد پس از آن تمامِ روزگار حسن
*عین روایته نوشته وقتی اومد جلو خواست اون برگه رو از مادر ما بگیره مادر امتناع میکرد بهش نمی داد دو دستشو بالا آورد..*
ایستادم به روی پنجه ی پا اما
دستش از روی سرم رد شد و...
*شاخ شمشاد حسن اومد تو میدون، رجزی خوند فریاد می زد نام پدرشو با عشق می گفت..من بچه ی حسنم.عشق بازی می کرد تو میدون..شاید زیر لبش می گفت اومدم انتقام بگیرم، شما مردم تو مدینه آبروی بابامو بردید. یه کاری کردید بابام پیر شد. همه ی محاسنش سفید شد. تا اخر عمرشم برا کسی نگفت. ولی ما تو چهره ی بابامنگاه می کردیم میفهمیدیم بابام چه دردی داره..*
شاخ شمشاد حسن از دور تا معلوم شد
قامتش زخمی تیر چشمهای شوم شد
قدّ او کوتاه اما نیزه کوتاهی نکرد
که بلند از این مصیبت ناله ی معصوم شد
*ابی عبدالله بغلش کرد اینقدر گریه کردن دوتایی باهم که از فرط گریه غش کردند. قاسمشو بغل گرفت انگار حسنش رو بغل گرفته انقدر بوسه زد به قاسمش، انقدر گریه کرد روایت میگه عمامه رو ابی عبدالله از سر برداشت دو تکه کرد آخه هر چی تو خیمه ها رو گشتن صدا زد عباسم ببین زره ای برا قد و قواره ی قاسم پیدا میشه؟گفت اقاجان زره ای اندازه ی قاسم نیست، آقا عمامه رو برداشت دو تکه کرد اولیشو گردن قاسم انداخت کفن بهش پوشوند.با یه تکه از این عمامه صورت قاسم رو بست یه وقت چشمش نزنن...*
علی اکبر که جوشن داشت آن شد
تو که جوشن داری وای بر من
نامه اش وقتی به دست نعل مرکبها رسید
پیکرش از پشت و رو هم مهر شد هم موم شد
در میان هلهله کوفه حنا بندان گرفت
بندبندش وا شد و رنگ حنا معلوم شد
رنج قدّی که به زیر سم مرکبها کشید
باعث رنجیدن هر چارده معصوم شد
بین حرفش لشکر دشمن دویده بود که
ناله ی من را عمو دریاب نامفهوم شد
*اگه یه چیزی تو دهنت بره یه خاری، تو دهنت باشه دیگه راحت نمیتونی حرف بزنی، اون نامردا حمله کردن.وقتی قاسم زمین خورد ابی عبدالله مثل باز شکاری خودشو رسوند اومد کنار قاسمش، شروع کرد با این نامردا جنگ کنه، یکی از این لشکریان، کنار بدن قاسم، انگار افتاده بوده، اینا اومدن بدن اینو از زیر دست و پا نجات بدن،همچین که با اسبا اومدن گرد و خاکا بلند شد دیگه بدن قاسم پیدا نبود اینقدر این اسبا رو این بدن تازوندن، ابی عبدالله زنده نبود وقتی اسبا اومدن، وقتی اون نامرد صدا زد "من ینتدب للحسین"، ابی عبدالله زنده نبود ولی قاسم هنوز نفس می کشید هنوز داشت حرف می زد اسبا اومدن اینقدر رو این بدن تازوندن که وقتی ابی عبدالله اومد کنار قاسمش، دید این بدن چن برابر شده*
ای وای تو این غوغا موندی کجا قاسم
زیر سم اسبا موندی کجا قاسم
مقتل تو پر از عِطر حسن شده
اندازه ی عمو قدت بلند شده
من بمیرم گلم برا غربت تو
چقدر سنگ خورده به صورت تو
گلِ حسن گلِ حسن
چیزی بگوجون عمو حرفی بزن
گل حسن گل حسن
غم تو آتیش میزنه به جون من
زخمات پر از خونه، زخمات هنوز بازه
با داغ تو میشه، داغ حسن تازه
یتیم مجتبی غریبیمو ببین
جلو چشام پاتو نکش روی زمین
از نعل اسبا مثل اکبرم شدی
شبیه تابوت برادرم شدی
من به فدای تن تو
یکی شده تنِ تو با پیرهن تو
من به فدای تن تو
آتیش به جونم میزنه رفتن تو
*خود ابی عبدالله تشییع کرد بدن قاسمو بغل گرفت. آروم آروم داره زیر لب ،صدا میزنه همچین که این بدنو تو آغوش گرفت سینه به سینه چسبانید زیر لب آروم آرومداره میخونه به عزت و شرف لااله الا الله..ولی دل ابی عبدالله کنار بدن قاسم، رفت مدینه خاطرات براابی عبدالله زنده شد همچین که نگاه به بدن قاسم انداخت دید همه جای بدن زخمه،کبوده، بدنو داخل خیمه گذاشت شاید اونجا شروع کرد روضه خوندن، می دونید چه روضه ای خوند کنار بدن قاسم..*
بد زدنت، جلو چشای حسنت
ناحلت الجسم شدی و چقدر می لرزه بدنت
درد می کشی همش آه سرد می کشی
تو هر چی درد داری و از قنفذ نامرد می کشی
برچسب ها
- سیدرضا نریمانی
- سید رضا نریمانی
- آموزش مداحی
- دانلود مداحی
- متن روضه
- شعر مذهبی
- دانلود روضه
- روضه جانسوز
- روضه و توسل
- شعر روضه
- گریز روضه
- گریز مداحی
- متن شعر مداحی
- متن روضه با صوت
- متن روضه قاسم بن الحسن
- متن روضه شب ششم محرم
- روضه قاسم بن الحسن
- شعر شهادت قاسم بن الحسن
- قاسم بن الحسن
- متن روضه شهادت قاسم بن الحسن
- شب 6محرم
- حاج سید رضا نریمانی
- محرم 1403
- ششم محرم 1403