نمایش جزئیات
روضه و توسل به باب الحوائج حضرت مسلم ابن عقیل علیه السلام اجرا شده شب اول محرم۱۴۰۳به نفسِ حاج حسن شالبافان

"لاحول ولا قوه الا بالله العلی العظیم
حسبنا و نعم الوکیل نعم المولی و نعم النصیر"
*چشم برهم زدیم اول ماه محرم رسید جا مونده های شبهای قدر و شبهای رمضان چشم امیدشون به این شبهاست..آقا! چقدر دلم برای سیاهی های مُحرمت تنگ شده بود. از شام غریبان سال قبل لحظه شماری میکنم. لذا همیشه عرض کردند مجلس رو با استغفار شروع کنید.امام رضا جانمون فرمود:خودتون رو خوشبو و معطر کنید با ذکر استغفار که بوی بد گناه رو ملائکه از شما دور میکنه.امشب شب اول ماه محرمه جان اون امام رضایی که فرمود:"یابن الشبیب ان کنت باکیا یابن الشبیب گریه فقط بهرکربلا کن ،به مادرشون زهرای مرضیه زن ومرد گوشه و کنارهمه دستهارو ازسر بالا بیارید بالاتر هیچ دستی پایین نمونه
بالحجة الهی العفو
تا گریه برحسین تمنای خلقت است
بین من و تمام ملائک رقابت است
نزدیک می کنددل ما را به هم حسین
این اشک روضه نیست که عقد اخوت است
مقبول اگر شدست نمازی که خوانده ایم
مُهر قبولش به خدا مُهر تربت است
ما از غدیر سینه زن کربلا شدیم
*همه چی از غدیر شروع شد. از زمانیکه غدیرخم رو فراموش کردند عاشورا شروع شد.عاشورا رو رقم زدند.همونایی که وقتی پیغمبر دست علی رو برد بالا"مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا عَلِيٌّ مَوْلَاهُ اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ وَ انْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ" تا اومدند پایین دست رو دست علی گذاشتند اومدند و گفتند ان شاءالله برات جبران میکنیم می دونید کجا برا علی جبران کردند؟خودش نوشت به معاویه اومدم پشت در تا صدای فاطمه رو شنیدم، اول اومدم برگردم یاد کینه هایی که ازعلی داشتم افتادم چنان با لگد به در زد.. صدای شکستن استخوان های سینه فاطمه بلند شد ،آی مادر مادر مادر..*
ما از غدیر سینه زن کربلا شدیم
این دستهای رو به خدا دست بیعت است
پیدا شدیم هرچه در این ره گم شدیم
یعنی فقط حسین چراغ هدایت است
از دخل آبروی حسین است خرج ما
نوکر برای صاحبش اسباب زحمت است
قرآن و منبر و دو سه خط روضه ی عطش
ساعات خوب هفته همین چند ساعت است
حالا که بغض بسته به من حرف را
بگو
مقتل بخوان که موقع ذکر مصیبت است
*شب اول بگم...*
نه ذوالجناح دگرتاب استقامت داشت
نه سیدالشهداء برجدال طاقت داشت
هوا ز جور مخالف چو نیلگون گردید
عزیز فاطمه ازاسب سرنگون گردید
دلواپسم آقا خیلی هراسونم
گفتم بیا اما حالا پشیمونم
چند روزه بازارِ کوفه شلوغه
آقا نیا نامه هاشون دروغه
خورشید این شهر هنوز بی فروغه
نیا حسین این مردم جوابتو نمیدن
نیا حسین نقشه واسهٔ سرت کشیدن
نیا حسین تیر و نیزه وسنان خریدن
دیدین که یه موقع برای رفیقت خیلی احترام قائلی می گی فلانی بیا شهر و دیار ما، زنگ میزنی دعوتش میکنی میگی آب و هوای شهر ما خوبه برای زن وبچه ات عالیه هی تاکیدمی کنی زن و بچه اتم بیار....
*دیدند مسلم سربه دیوار گذاشته گفت نامه نوشتم آقاعلی اصغرتم بیار درختاشون میوه داده جوی آبشون روانه.... *
نیا حسین این مردم جوابتو نمیدن
نیا حسین نقشه واسهٔ سرت کشیدن
نیا حسین تیر و نیزه و سنان خریدن
دیدم که تو بازار یه کوفی نامرد
سه شعبه می سازه
اینجا که رحم و مروت محاله
خون علی اصغر تو حلاله
نیا حسین
واسه حنجره ات یه قطره آب ؟
اینجا جای همسرت رباب ؟
نیا حسین
زینب جاش تومجلس شراب؟
شکرخدا آقا ناموسم اینجانیست
مثل تو مظلومی هیچکی تو دنیانیست
*نوشتند وقتی بدن بی سرمسلم رو انداختند پایین مردم دور بدن مسلم جمع شدند یه وقت دیدن یه پیرزن داره همه روعقب میزنه برید کنارمن می شناسمش گفتند سر نداره از کجا می شناسی گفت از لباساش آخه یه شب مهمان من بوده اما بگم "لایوم میومک یا اباعبدالله" کاری بابدن حسین کردندنه پیراهنی نه انگشتی نه انگشتری زینب اومد تو قتلگاه ...*
گلی گم کرده ام می جویم او را
به هر گل می رسم می بویم او را
*یه وقت دید از گوشه گودال یه صدای بریده بریده هی میگه... الیٌ ..امام صادق علیه السلام میفرمایندکاری باجدما کردندکه به اندازه یک نگین انگشترهم جای سالم دراین بدن نبودبی بی زینب لباروگذاشت رو رگهای بریده
داداش!
گفتم که فراغ را نبینم. دیدم
امد به سرم از آنچه می ترسیدم
*مسلم نگران ناموسش نبود اخه زن وبچه اشو دست اباعبدالله سپرده لذا بودتاخبرشهادت روشنید فرمودبگید حمیده بیاد،دایی این دخترهست محرمش هست این دخترروبغل کرددست برسرش کشید ابی عبدالله،دخترصدازددایی جان امروزیه جوردیگه دست روسرم کشیدی گفت آره عزیزم ازامروز من بابای توام اونایی که دخترداریدمی دونید این دختررونوازش کرد دخترخودش گوشه ایی داره می بینه لذا تووداع آخر وقتی دیدذوالجناح حرکت نمیکنه یه نگاه کرددیددخترجلو اسب روگرفته بابا یادته دخترمسلم روبغل کردی یکم بغلم کن..*