نمایش جزئیات

روضه و توسل به راوی دشت کربلا امام‌محمدباقر علیه السلام اجرا شده به نفسِ سید رضا نریمانی

روضه و توسل به راوی دشت کربلا امام‌محمدباقر علیه السلام اجرا شده به نفسِ سید رضا نریمانی

"السلام علیک یا بقیه الله فی ارضه..."

 راندنِ درماندگان اصلا نمی آید به تو
جز عطا، ای آسمان، اصلا نمی آید به تو

دل شکسته آمدم سویت پناه آورده ام...
دل شکستن، بی گمان اصلا نمی آید به تو

من سرم خورده به سنگ و ناتوان برگشته ام 
قهر با این ناتوان، اصلا نمی آید به تو

حقِ من این است رسوایم کنی 
با این وجود حضرت صاحب زمان اصلا نمی آید به تو

ما عزاداران زهراییم پس  با این حساب
 بستنِ در، رویمان اصلا نمی آید به تو

مرا با یک نظر اهلِ نظر کن
مرا تا زنده ام اهلِ سحر کن

اگر هر جا که من هستم نیایی
بیا ،من میروم زین جا گذر کن

اگر رد میشوی از این محله
نگاهی بر گدایِ بی وفا کن

پس از آنکه گذشتی از گناهم 
نصیبم یک سفر، کرب و بلا کن....

نگرانم نگرانم نکند من به محرم نرسم....

*شاید تا محرم دیگه بهت اجازه ندن بگی حسین...تا زنده ای بگو حسین ....بگو حسین...*

در دو روز زندگیم غربت فراوان دیده ام
بارها از پیکر خود رفتن جان دیده ام

*اگه یه بچه کوچک یه صحنه بدی رو ببینه سعی میکنی راهتو عوض کنی تا روحیه اش آسیب نبینه. این آقایی در کربلا چهار پنج سال بیشتر نداشته یه چیزایی با چشمای خودش دیده..هر چی هم بخوایم بگیم تحمل مردا بیشتر از زنهاست تحمل پسرا بیشتر از دخترهاست.نمیدونم حرفمو فهمیدی یانه..اگه این آقا در کربلا چهار پنج سال بیشتر نداشت اما میتونه تحمل کنه..قربون اون سه ساله ای برم که سرِ بریدهٔ باباشُ براش آوردن..گفت: همهٔ ما رو با همدیگه مثل سلسله ای بستن..اولِ سلسله، امام سجاد ..تهِ این سلسله، عمهٔ ما زینب
ما، میون این سلسله.. آقا رو میزدن تا تند حرکت کنین اگه تند حرکت میکرد ما رو زمین میفتادیم. اگه آروم حرکت میکرد آقا و بچه ها رو میزدن..اما میگه یه جایی رسیدیم آقا هرچی این طناب رو میکشه دید سلسله حرکت نمیکنه..چی شده چرا بی بی ایستاده؟وقتی به مجلس یزید رسیدن عمه ما دوتا دست رو حلقه در کرد
هی صدا میزنه من وارد این مجلس نمیشم
دختر علی کجا ؟مجلس حرام کجا.؟میدونی چیکار کردن.....تازیانه ها رو کشیدن اینقدر به بازوی عمهٔ ما غلاف زدن تازیانه زدن.....ای حسین ...یه جای دیگه بانویی دست به بازوی علی گرفت گفت نمیذارم ببرینش..*