نمایش جزئیات
روضه و توسل به باب الحوائج حضرت مسلم ابن عقیل علیه السلام اجرا شده شب اول محرم۱۴۰۳به نفسِ حاج مهدی سماواتی

"اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى عَلِيِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا الْمُرْتَضَى الْإِمَامِ التَّقِيِّ النَّقِيِ وَ حُجَّتِكَ عَلَى مَنْ فَوْقَ الْأَرْضِ وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرَى الصِّدِّيقِ الشَّهِيدِ صَلاَةً كَثِيرَةً تَامَّةً زَاكِيَةً مُتَوَاصِلَةً مُتَوَاتِرَةً مُتَرَادِفَةًكَأَفْضَلِ مَا صَلَّيْتَ عَلَى أَحَدٍ مِنْ أَوْلِيَائِكَ.."
خیمه ماه محرم زده شد در دل ما
باز نام تو شده زینت هر محفل ما
جز غم عشق تو ما را نَبُود سودایی
عشق شیرین تو آمیخته شد با گِل ما
باز آسمان دل چه شد ابر عزا گرفت
باز آه و ناله صحنهٔ عالم فرا گرفت
این نوحه از کجاست که باز از نوای غم
بلبل به باغو گُل به گلستان عزا گرفت
*خدا را شکر گذاریم که آنقدر به ما عمر داد یه بار دیگه پرچم عزای ابی عبدالله را ببینیم. هلال ماه محرم رو ببینیم. بیایم تو مجلس عزای ابی عبدالله برای غربت و مظلومیتش ناله بزنیم و اشک بریزیم. در آستانه ماه محرم امام رضا علیه السلام به ریان بن شبیب فرمود:" إِنَّ الْمُحَرَّمَ هُوَ الشَّهْرُ الَّذِي كَانَ أَهْلُ الْجَاهِلِيَّةِ فِيمَا مَضَى يُحَرِّمُونَ فِيهِ الظُّلْمَ وَ الْقِتَالَ لِحُرْمَتِهِ "یعنی محرم ماهی بود که مردم زمان جاهلیت جنگ و خونریزی رو در این ماه حرام میدونستن نمیجنگیدن. اما این مردم حرمت ماهو نگه نداشتن. با پسر پیغمبر خدا جنگیدن حجت خدا را مظلومانه کشتن."إن كُنتَ باكِيا لِشَيءٍ فَابكِ لِلحُسَينِ" برای هرچه خواستی گریه کنی برای حسین علیه السلام گریه کن" إنَّ يَومَ الحُسَينِ أقرَحَ جُفُونَنا و أسبَلَ دُمُوعَنا" به درستی که روز حسین علیه السلام پلک چشمهای ما رو مجروح کرده اشک چشم ما رو جاری نموده، روز اول ماه محرم برا اول شهید در راه ابی عبدالله مسلم بن عقیل علیه السلام گریه کنیم.هی دیدن بالای دارالعماره داره گریه میکنه گفتن مسلم باید فکر اینجا رو هم میکردی.. فرمود: گریه ام برا خودم نیست گریه ام برا اون آقایی که به دعوت شما دست زن و بچهاشو گرفته داره میاد به تعبیر من:
با من این گونه رفتار کردید
که فرستاده اویم با او چه میکنید..
به شهر کوفه گشتم بی کس و بیار میگریم
غریبانه نه همسر بر دل دیوار میگریم
اگر این است رسم میهمانی کردن کوفی
گذشت از من به حال سید ابرار میگریم
نوای بانوان کاروان هر دم به گوش آید
به حال زینب و این کوچه و بازار میگریم
برای قتل من شوری به پا گردیده در کوفه
اما من، به طفلان و جوانان شه ابرار میگریم
نوشتم نامه یابن عم بیا کوفه، میا کوفه
اینجا به همه حرمله با دست نشان داد
تیری که جدا کرده برای پسر تو
حسین جان !
غوغاست برای زدن چشم اباالفضل
اینجا همه خارند به پیش قمر تو حسین
نوشتم نامه یابن عم بیا کوفه میا کوفه
ولی صد حیف بگذشته است کار از کار میگریم
*بین راه ابی عبدالله به او دو نفر رسید فرمود: از کوفه چه خبر دارین؟ گفتن آقا از کوفه بیرون نیامدیم مگر اینکه دیدیم ریسمان بهت بدن بی سر مسلم بستن، تو کوچه و بازار میکشن. حسینیا، کربلاییا، گریه کنا با فرستاده ابی عبدالله علیه السلام این گونه رفتار کردن با خودش چه کردن؟ دستور دادن ده نفر اسبها را نعل تازه زدند" وَ بِجُرد الخَیْـلِ بَعْد القَتْلِ عَمْداً سَحِقُونی" کاری کردن وقتی امام زین العابدین میخواست بدن بابا را از روی خاک برداره با حصیر و بوریا برداشت..*
«حسین جان حسین جان»
بوریا بود بهانه که بدن جمع شود
ورنه جز خاک بیابان کفنی نیست تو را